کد خبر:
۸۷۹۵۶ ۱۶:۵۷
۱۳۹۷/۰۵/۰۹
ناگفتههای عجیب کارگر نجات یافته حادثه اتوبان بابایی
پدال نیوز: هنوز هم شوکه است؛ مرتب به نقطهای خیره میشود و حتی توان صحبتکردن و توضیحدادن هم ندارد. با یادآوری آن صحنه وحشتناک زبانش میگیرد و حالت صورتش تغییر میکند.
به گزارش "پدال نیوز" به گزارش پدال نیوز به نقل از شهروند: هنوز هم شوکه است؛ مرتب به نقطهای خیره میشود و حتی توان صحبتکردن و توضیحدادن هم ندارد. با یادآوری آن صحنه وحشتناک زبانش میگیرد و حالت صورتش تغییر میکند.
مجیب تنها ٢۰ سال دارد. با یک تماس معجزهآسا توانست از مرگ وحشتناک زیر چرخهای پژو ٢۰، ٦ نجات پیدا کند. همسرش ناجی او شده بود. درست در ثانیههای آخر وقتی قرار بود خودروی مرگ او و دوستانش را هدف بگیرد، همسرش از افغانستان با او تماس گرفت و مجیب از جایش بلند شد. یک دقیقه با همسرش صحبت کرد.
وقتی سر برگرداند تا سر جایش در کنار دوستانش بنشیند، ناگهان خودرو را دید که با سرعت سرسام آوری به سمت آنها هجوم میآورد. مرگ را در چند قدمی خودش دید با این حال سعی کرد خودش را نجات دهد. خود را از بلندی کنار پارک به پایین پرت کرد. مجیب نجات یافت، اما تصاویر مرگ دردناک دوستان و همشهریانش در ذهنش برای همیشه ثبت شد. او در گفتوگویی با خبرنگار «شهروند» ماجرای آن صبح خونین را روایت کرد:
چند سال داری؟
٢۰ سال.
چند وقت است که به تهران آمدهای؟!
یک سال و نیم پیش بود که از افغانستان به تهران آمدم.
از همان وقتی که به تهران آمدی در شهرداری مشغول به کار شدی؟
بله؛ یکی از دوستان و همشهریانم در شهرداری منطقه کار میکرد. او مرا با این کار آشنا کرد و بعد هم مرا به شهرداری معرفی کرد.
شب حادثه از چه ساعتی کارتان در فضای سبز آغاز شد؟
ساعت ٦ بعدازظهر بود که با بچهها به پارک رفتیم؛ کار ما معمولا زمان مشخصی ندارد. بر اساس پر و خالیبودن مخازن آب برای آبیاری تعیین ساعت میشویم. آن شب هم به ما اعلام شد که باید سر کار برویم. هر هفت نفرمان به پارک رفتیم و کارمان را آغاز کردیم. حدودا ساعت ١٢ شب بود که کار تمام شد. سرویس ساعت ٧ صبح به دنبالمان میآمد. برای همین در فضای سبز همانجا استراحت کردیم و نزدیک آمدن سرویس به کنار اتوبان پشت گاردریل رفتیم.
لحظه تصادف کجا بودی که جان سالم به در بردی؟
من هم کنار دوستانم روی فضای سبز دراز کشیده بودم؛ اما درست چند ثانیه پیش از حادثه موبایلم زنگ خورد، همسرم بود. برای اینکه بتوانم با او صحبت کنم، از جایم بلند شدم و کمی آن طرفتر رفتم. مکالمهام با همسرم یک دقیقه بیشتر طول نکشید. وقتی قطع کردم و سرم را برگرداندم، ناگهان خودروی ٢� ٦ را دیدم که با سرعت زیادی به سمت ما آمد. چون سر پا بودم و کمی هم فاصله داشتم، بلافاصله خودم را از بلندی که ارتفاع آن دو متر بود، به پایین پرتاب کردم. نمیدانم چرا این کار را کردم. همه چیز ناخودآگاه رخ داد. فقط فریاد دوستانم را شنیدم. بعد از آن بیهوش شدم. وقتی در بیمارستان به هوش آمدم، بشدت شوکه بودم.
وقتی خودرو دوستانت را زیر گرفت، آن صحنه را دیدی؟
چند ثانیه دیدم که خودرو روی دوستانم آمد، خیلی وحشتناک بود و صدای فریادشان از ذهنم پاک نمیشود.
آن شب را با دوستانت چگونه گذرانده بودید؟
من و بچهها یک تیم بودیم. همیشه با هم کار میکردیم. هر جا میرفتیم کنار هم بودیم. یک جورایی فامیل دور هم محسوب میشدیم. آن شب هم زیاد کار کرده و خسته بودیم. بعد از کار با هم شوخی کردیم و بعد هم خوابیدیم. اتفاقا سبقتالله به تازگی عروسیاش بود. میگفت: باید هر چه زودتر وقتی پیدا کند و به افغانستان برود تا مراسم عروسیاش را برگزار کند. تازه ٦ ماه بود که نامزد کرده بود.
در میان دوستانت کسی هم بود که فرزند داشته باشد؟
بله؛ محمد ٢٥ سال داشت. او دو فرزند پسر دارد. بقیه یا مجرد بودند و یا تازه نامزد کرده بودند.
خودت چند وقت است که ازدواج کردی؟
٦ماه پیش ازدواج کردم.
از خال محمد که مجروح شده، خبر داری؟
بله؛ به ملاقاتش رفتم. او هم صحنه وحشتناک را دیده و اوضاعش از من بدتر بود. میگفت: چراغ خودروی ٢� ٦ را روی صورتش احساس کرده بود. میگفت: درست از کنار صورت و بدنم رد شده و روی دوستانمان رفته بود.
همیشه شبها سر کار میروید؟
نه؛ قبلا روزکار بودیم، ولی به خاطر گرمای هوا چند وقتی است که بعدازظهرها و شبها سر کار میرویم.
قصد داری همین جا بمانی و به کارت ادامه دهی؟
بله؛ درسته که حالم خوب نیست؛ فعلا به من استراحت دادهاند، اما نمیتوانم بیکار شوم. زن دارم و باید خرج خانوادهام در افغانستان را تأمین کنم. پدرم بیکار است. دو برادر و سه خواهر دارم که همگی از من کوچکترند باید هزینه زندگیشان را من بدهم. برای همین مجبورم کار کنم. ولی یاد دوستانم لحظهای مرا رها نمیکند. میدانم از این به بعد کار برایم خیلی سخت خواهد بود.
مجیب تنها ٢۰ سال دارد. با یک تماس معجزهآسا توانست از مرگ وحشتناک زیر چرخهای پژو ٢۰، ٦ نجات پیدا کند. همسرش ناجی او شده بود. درست در ثانیههای آخر وقتی قرار بود خودروی مرگ او و دوستانش را هدف بگیرد، همسرش از افغانستان با او تماس گرفت و مجیب از جایش بلند شد. یک دقیقه با همسرش صحبت کرد.
وقتی سر برگرداند تا سر جایش در کنار دوستانش بنشیند، ناگهان خودرو را دید که با سرعت سرسام آوری به سمت آنها هجوم میآورد. مرگ را در چند قدمی خودش دید با این حال سعی کرد خودش را نجات دهد. خود را از بلندی کنار پارک به پایین پرت کرد. مجیب نجات یافت، اما تصاویر مرگ دردناک دوستان و همشهریانش در ذهنش برای همیشه ثبت شد. او در گفتوگویی با خبرنگار «شهروند» ماجرای آن صبح خونین را روایت کرد:
چند سال داری؟
٢۰ سال.
چند وقت است که به تهران آمدهای؟!
یک سال و نیم پیش بود که از افغانستان به تهران آمدم.
از همان وقتی که به تهران آمدی در شهرداری مشغول به کار شدی؟
بله؛ یکی از دوستان و همشهریانم در شهرداری منطقه کار میکرد. او مرا با این کار آشنا کرد و بعد هم مرا به شهرداری معرفی کرد.
شب حادثه از چه ساعتی کارتان در فضای سبز آغاز شد؟
ساعت ٦ بعدازظهر بود که با بچهها به پارک رفتیم؛ کار ما معمولا زمان مشخصی ندارد. بر اساس پر و خالیبودن مخازن آب برای آبیاری تعیین ساعت میشویم. آن شب هم به ما اعلام شد که باید سر کار برویم. هر هفت نفرمان به پارک رفتیم و کارمان را آغاز کردیم. حدودا ساعت ١٢ شب بود که کار تمام شد. سرویس ساعت ٧ صبح به دنبالمان میآمد. برای همین در فضای سبز همانجا استراحت کردیم و نزدیک آمدن سرویس به کنار اتوبان پشت گاردریل رفتیم.
لحظه تصادف کجا بودی که جان سالم به در بردی؟
من هم کنار دوستانم روی فضای سبز دراز کشیده بودم؛ اما درست چند ثانیه پیش از حادثه موبایلم زنگ خورد، همسرم بود. برای اینکه بتوانم با او صحبت کنم، از جایم بلند شدم و کمی آن طرفتر رفتم. مکالمهام با همسرم یک دقیقه بیشتر طول نکشید. وقتی قطع کردم و سرم را برگرداندم، ناگهان خودروی ٢� ٦ را دیدم که با سرعت زیادی به سمت ما آمد. چون سر پا بودم و کمی هم فاصله داشتم، بلافاصله خودم را از بلندی که ارتفاع آن دو متر بود، به پایین پرتاب کردم. نمیدانم چرا این کار را کردم. همه چیز ناخودآگاه رخ داد. فقط فریاد دوستانم را شنیدم. بعد از آن بیهوش شدم. وقتی در بیمارستان به هوش آمدم، بشدت شوکه بودم.
وقتی خودرو دوستانت را زیر گرفت، آن صحنه را دیدی؟
چند ثانیه دیدم که خودرو روی دوستانم آمد، خیلی وحشتناک بود و صدای فریادشان از ذهنم پاک نمیشود.
آن شب را با دوستانت چگونه گذرانده بودید؟
من و بچهها یک تیم بودیم. همیشه با هم کار میکردیم. هر جا میرفتیم کنار هم بودیم. یک جورایی فامیل دور هم محسوب میشدیم. آن شب هم زیاد کار کرده و خسته بودیم. بعد از کار با هم شوخی کردیم و بعد هم خوابیدیم. اتفاقا سبقتالله به تازگی عروسیاش بود. میگفت: باید هر چه زودتر وقتی پیدا کند و به افغانستان برود تا مراسم عروسیاش را برگزار کند. تازه ٦ ماه بود که نامزد کرده بود.
در میان دوستانت کسی هم بود که فرزند داشته باشد؟
بله؛ محمد ٢٥ سال داشت. او دو فرزند پسر دارد. بقیه یا مجرد بودند و یا تازه نامزد کرده بودند.
خودت چند وقت است که ازدواج کردی؟
٦ماه پیش ازدواج کردم.
از خال محمد که مجروح شده، خبر داری؟
بله؛ به ملاقاتش رفتم. او هم صحنه وحشتناک را دیده و اوضاعش از من بدتر بود. میگفت: چراغ خودروی ٢� ٦ را روی صورتش احساس کرده بود. میگفت: درست از کنار صورت و بدنم رد شده و روی دوستانمان رفته بود.
همیشه شبها سر کار میروید؟
نه؛ قبلا روزکار بودیم، ولی به خاطر گرمای هوا چند وقتی است که بعدازظهرها و شبها سر کار میرویم.
قصد داری همین جا بمانی و به کارت ادامه دهی؟
بله؛ درسته که حالم خوب نیست؛ فعلا به من استراحت دادهاند، اما نمیتوانم بیکار شوم. زن دارم و باید خرج خانوادهام در افغانستان را تأمین کنم. پدرم بیکار است. دو برادر و سه خواهر دارم که همگی از من کوچکترند باید هزینه زندگیشان را من بدهم. برای همین مجبورم کار کنم. ولی یاد دوستانم لحظهای مرا رها نمیکند. میدانم از این به بعد کار برایم خیلی سخت خواهد بود.
گزارش خطا
پسندها: 0
ارسال نظر
آخرین اخبار
۷۰ ماه تا خرید خودرو حقوق ورودی خودروهای وارداتی ساکنان خارج از کشور اعلام شد تسهیل واردات کارکردهها؟ اختصاص ۶۰۰میلیون دلار به واردات خودروهای برقی-هیبریدی فروش مدلهای جدید تسلا در سراشیبی هشدار درباره آینده خودروسازی آمریکا رشد فروش خودروهای برقی به کف رسید قطعه سازی در رکود کف قیمت بازار خودرو به ۷۰۰میلیون رسید خودروسازی سنتی اروپا دربرابر انقلاب برقی اجرای قانون واردات؛ راهکار ساماندهی بازار خودرو جایگزینی ۵۳ هزار وسیله نقلیه فرسوده وضعیت جدید واردات خودرو توسط ایرانیان خارج از کشور اخذ مجوز محیط زیست برای واردات الزامی شد آپشنبازی در واردات خودرو انتظار برای قیمتهای جدید خودرو بازار خودروهای بنزینی داغ شد همکاری فورد و رنو ادامه فعالیتهای خیریه برند ام وی ام، این بار با اقدامی متفاوت به مناسبت روز مادر بازدید مدیر عامل کرمان موتور از سدان هیبرید ملی ایگل کاتالوگ ایگل هیبرید کرمان موتور منتشر شد +مشخصات «نه» بانکها به قطعه سازان حذف سهمیه بنزین هم ترمز تقاضا را نکشید درخواست ۲۰هزار نفر برای جایگزینی موتورسیکلت دنده عقب سرمایه گذاری فولکس واگن تا ۲۰۳۰ چرا ترمز برقیها کشیده شد؟ مونتاژیها روی ریل افزایش قیمت مجوز ورود ۵۰ خودروی خارجی به ناوگان وزارت خارجه احتمال حذف تعرفه خودروهای چینی فولکس واگن عرضه تسلای ارزانقیمت در اروپا KMC Eagle اولین سدان هیبرید ملی در یک قدمی بازار
شرایط فروش