حراج «شیطان» در بازار «خلازیر» +تصاویر
پدال نیوز: در جمعه بازاری که بسیاریها به نام «شیطان بازار» میشناسندش کم نیستند دختربچهها و پسربچههایی که در لابهلای کاسبی قمار بازها، رمالها، مالفروشها و مالخرها، چشم امیدشان را به بساطیهای این شیطان بازار دوختهاند...
به گزارش "پدال نیوز" به گزارش پدال نیوز، چشمهای ریزش را از لای پلکهای قی زدهای که زیر تیغ
آفتاب به زور باز مانده، روی برق نگاههای پر طمع جمعیت میچرخاند و دزدکی
رد نگاه تک تکشان را میپاید؛ جوانکی سبیل قیطونی از میان جمعیت،
تراولهای چرک و چروکِ توی دستش را جلوی صورت قمارباز میانسال تکان میدهد و
با دست و نگاهش، یکی از سه کارت چیده شده روی زمین را نشان میدهد؛
قمارباز میانسال کارت را برمیگرداند و با لبخند کج و نیمهای که انگار
جزئی از حالت لبهایش شده، رویِ سفیدِ کارت را نشان میدهد و بدون هیچ
کلامی، تراولهای سیاه و چروک را از دست جوانک میقاپد و لابه لای بقیه
تراولهای چرکِ مچالهِ توی مشتش میچپاند؛ گوشهای پسرک سیبیل قیطونی سرخ
شده؛ دست را به سبیل و ته ریش زبرش میکشد و با حواله دادن لبخندی مصنوعی
به جمعیت، سعی دارد از زیر بار نگاههای سنگین و ترحمانگیز خلاص شود ولی
دردِ از کف دادن تراولها، بدجوری صورتش را چروکیده کرده...
قمارباز میانسال نیم تنهاش را تکانی میدهد؛ نیمخیز روی زمین مینشیند و مغرور از چشمبندی هنرمندانهاش، خالِ سیاهِ پشت یکی از کارتها را به همه نشان میدهد؛ با یک دست، سیگارش را تا لب بالا میآورد و مشت سیاه و روغنیِ پر پولش را توی جیبش خالی میکند؛ کارتها را دوباره بر میگرداند و بازی را دوباره از سر میگیرد و ماهرانه، کارتهای چیده شده روی زمین را از لابهلای هم رد میکند و هر سه را روی زمین میچیند؛ بازهم چشمهای ریزش را از لای پلکهای قیزده، روی نگاههای طماع جمعیت میچرخاند و این بار پیرمردی شهرستانی، جای جوانک سبیل قیطونی را که حالا فقط از گوشه جمعیت به کارتها خیره شده، میگیرد و بازهم بازی نگاههای پرطمع و پولهای چرک توی مشت...

کمی آنسوتر از بساط تاخت زنیِ نقدِ بخت در قمار طمع، بازار حراجیهای «شیطان بازار» داغ است؛ از حراج مهرههای دعا خوانده و هرزهای مهر و محبت تا بطریهای خالی رنگی مشروب.
پیرمردی که بساطش پر است از مهرههای مار و مارمولک، خرمهرههای درشت، دندانهای ریز مار و استخوانهای عجیب و غریب سیاه و سفید، سرش را به صورت دختر جوانی که مقابلش زانوها را روی اسفالت داغ گذاشته، نزدیک کرده و توی گوشش پچپچ میکند؛ چشمهای دختر بسته است و تنه نحیفش به جز نوک کتانیهای سفید و زانوهایش که تنها نقطه اتکایش با زمین است آرام به عقب و جلو در نوسان است؛ پیرمرد همانطور که اوراد و کلمات نامفهومی را تند و گنگ درِ گوشش میخواند، چند دانه قهوهای از جیب ساعتی جلیقه رنگ و رو رفتهاش بیرون میآورد و کف دست دختر میگذارد و نسخه او را میپیچد...

دعانویس چروکیده سرجایش زیر تیغ تیز آفتاب نشسته و هر از چندگاهی نسخهای از میان نسخههای مهر و محبتش، باز کردن قفل بخت، دوختن زبان دشمن، ابطال طلسم، ابطال سحر بزرگ و دفع همزاد و ... همراه با اوراد و اذکاری حواله مشتریهایش میدهد؛ زن میانسالی که چادرش را روی صورتش انداخته، چیزی در گوش پیرمرد میگوید؛ دعا نویس چروکیده شروع میکند به گشتن در میان بساط ریخته و پاشیدهاش و در همان حین از مجرب بودن طلسم «احضار معشوق و بیقرار کردن مطلوب» برایش میگوید؛ برگهای از بساطش پیدا میکند و بدون هیچ مقدمهای رو به من میکند و میگوید: «این طلسم رو بگیر و هر پنجشنبه و یکشنبه توی ساعت «شمس» اون رو روی یک ورقه برنجی بنویس و با «مصطکی» یا «عود هندی» بخور بده و بخور؛ برات خوبه و میتونی راحت توی جامعه و بین بزرگان دیده بشی»؛ گیج و منگ نگاهش میکنم و برگهای را که توی تکه پارچهای مهر و موم شده، میگیرم و او هم مشغول توضیح منظورش از ساعت «شمس» میشود...
در جمعه بازار یا «شیطان بازار خلازیر» هر چیز که بخواهی پیدا میشود از عروسکهای بدون سر، دمپاییهای ابری و پارچهای هتلها، لنگهکفشهای زهوار در رفته و کیف پولهای مستهلک خالی، تا تک قالپاقهای کج و معوج پیکان، نوار کاستهای قدیمی و چرکمرد، فیلمهای خش دار «جکی چان» و «شاهرخ خان» و حتی کتاب «آرزوهای بزرگ» چارلز دیکنز؛ اجناسی که آنقدر زهوار دررفته و کثیفاند که حتی تصور دست زدن به آنها نیز دلت را آشوب میکند.

برخی میگویند اغلب این اجناس، جنسهای دزدی است و برخی هم اینجا را بارانداز ضایعات پایتخت میدانند؛ ضایعاتی که هر روز از میان زبالهها جمع میشود و در میان حاشیهنشینان پایتخت، شاید مشتریانی داشته باشند که حاضرند چند صد تومان یا نهایتاً چند هزار تومانی پول بالایشان بدهند.
اما فارغ از دنیای عجیب بساطیهای این بازار آشوب زده، زنان و مردانی هستند که خالی بودن جیبهایشان، دلشان را به این اجناس رنگ و رو رفته و چرک، خوش کرده است؛ از دختر و پسر آفتاب سوخته و جوانی که بر سر قیمت 6 - 5 هزار تومانی یک حلقه باریک و ظریف فلزیِ چرک و سیاه با فروشنده چانه میزنند تا مادر و دختر 15 - 14 سالهای که در میان انبوهی از لباسهای دست دوم، پیراهن آبی بلندی را نشان کردهاند؛ پیراهنی که گرچه بر اندام نحیف دختر جوان و خجالتیاش گشاد است ولی به قول مادر، «هم جنساش خوب است و تا یکی دو سال دیگر کار میکند و هم اینکه تا چند وقت دیگر قالب تن دخترک میشود.»
دخترک سرش پایین است و زیر لب به بهانه بلندیِ بیش از حد لباس آبی و لکههای کمرنگی که روی لباس جاخوش کردهاند، غر و لند میکند؛ مادر هم در جواب نقهای زیرلب و غرغرهای دختر خجالتیاش، آرامتر از صدای دخترک، وعده نو شدن پیراهن آبی بلندی را میدهد که با یک بار شستن مثل روز اولش میشود...
این تنها گوشهای از جمعه بازاری است که بسیاری به نام «شیطان بازار» میشناسندش؛ بازاری که در گوشه و کنار کاسبی قمار بازها، رمالها، مالخرها و مالفروشهایش، کم نیستند مادر، پدر، دختر و پسرهایی که در بین بساط این شیطان بازار، سعی دارند صورتشان را با سیلی زمانه سرخ کنند؛ بازاری که نه هُرم گرمای تابستان رونقاش را از سکه میاندازد و نه سوز سرمای زمستان...
قمارباز میانسال نیم تنهاش را تکانی میدهد؛ نیمخیز روی زمین مینشیند و مغرور از چشمبندی هنرمندانهاش، خالِ سیاهِ پشت یکی از کارتها را به همه نشان میدهد؛ با یک دست، سیگارش را تا لب بالا میآورد و مشت سیاه و روغنیِ پر پولش را توی جیبش خالی میکند؛ کارتها را دوباره بر میگرداند و بازی را دوباره از سر میگیرد و ماهرانه، کارتهای چیده شده روی زمین را از لابهلای هم رد میکند و هر سه را روی زمین میچیند؛ بازهم چشمهای ریزش را از لای پلکهای قیزده، روی نگاههای طماع جمعیت میچرخاند و این بار پیرمردی شهرستانی، جای جوانک سبیل قیطونی را که حالا فقط از گوشه جمعیت به کارتها خیره شده، میگیرد و بازهم بازی نگاههای پرطمع و پولهای چرک توی مشت...

کمی آنسوتر از بساط تاخت زنیِ نقدِ بخت در قمار طمع، بازار حراجیهای «شیطان بازار» داغ است؛ از حراج مهرههای دعا خوانده و هرزهای مهر و محبت تا بطریهای خالی رنگی مشروب.
پیرمردی که بساطش پر است از مهرههای مار و مارمولک، خرمهرههای درشت، دندانهای ریز مار و استخوانهای عجیب و غریب سیاه و سفید، سرش را به صورت دختر جوانی که مقابلش زانوها را روی اسفالت داغ گذاشته، نزدیک کرده و توی گوشش پچپچ میکند؛ چشمهای دختر بسته است و تنه نحیفش به جز نوک کتانیهای سفید و زانوهایش که تنها نقطه اتکایش با زمین است آرام به عقب و جلو در نوسان است؛ پیرمرد همانطور که اوراد و کلمات نامفهومی را تند و گنگ درِ گوشش میخواند، چند دانه قهوهای از جیب ساعتی جلیقه رنگ و رو رفتهاش بیرون میآورد و کف دست دختر میگذارد و نسخه او را میپیچد...

دعانویس چروکیده سرجایش زیر تیغ تیز آفتاب نشسته و هر از چندگاهی نسخهای از میان نسخههای مهر و محبتش، باز کردن قفل بخت، دوختن زبان دشمن، ابطال طلسم، ابطال سحر بزرگ و دفع همزاد و ... همراه با اوراد و اذکاری حواله مشتریهایش میدهد؛ زن میانسالی که چادرش را روی صورتش انداخته، چیزی در گوش پیرمرد میگوید؛ دعا نویس چروکیده شروع میکند به گشتن در میان بساط ریخته و پاشیدهاش و در همان حین از مجرب بودن طلسم «احضار معشوق و بیقرار کردن مطلوب» برایش میگوید؛ برگهای از بساطش پیدا میکند و بدون هیچ مقدمهای رو به من میکند و میگوید: «این طلسم رو بگیر و هر پنجشنبه و یکشنبه توی ساعت «شمس» اون رو روی یک ورقه برنجی بنویس و با «مصطکی» یا «عود هندی» بخور بده و بخور؛ برات خوبه و میتونی راحت توی جامعه و بین بزرگان دیده بشی»؛ گیج و منگ نگاهش میکنم و برگهای را که توی تکه پارچهای مهر و موم شده، میگیرم و او هم مشغول توضیح منظورش از ساعت «شمس» میشود...
در جمعه بازار یا «شیطان بازار خلازیر» هر چیز که بخواهی پیدا میشود از عروسکهای بدون سر، دمپاییهای ابری و پارچهای هتلها، لنگهکفشهای زهوار در رفته و کیف پولهای مستهلک خالی، تا تک قالپاقهای کج و معوج پیکان، نوار کاستهای قدیمی و چرکمرد، فیلمهای خش دار «جکی چان» و «شاهرخ خان» و حتی کتاب «آرزوهای بزرگ» چارلز دیکنز؛ اجناسی که آنقدر زهوار دررفته و کثیفاند که حتی تصور دست زدن به آنها نیز دلت را آشوب میکند.

برخی میگویند اغلب این اجناس، جنسهای دزدی است و برخی هم اینجا را بارانداز ضایعات پایتخت میدانند؛ ضایعاتی که هر روز از میان زبالهها جمع میشود و در میان حاشیهنشینان پایتخت، شاید مشتریانی داشته باشند که حاضرند چند صد تومان یا نهایتاً چند هزار تومانی پول بالایشان بدهند.
اما فارغ از دنیای عجیب بساطیهای این بازار آشوب زده، زنان و مردانی هستند که خالی بودن جیبهایشان، دلشان را به این اجناس رنگ و رو رفته و چرک، خوش کرده است؛ از دختر و پسر آفتاب سوخته و جوانی که بر سر قیمت 6 - 5 هزار تومانی یک حلقه باریک و ظریف فلزیِ چرک و سیاه با فروشنده چانه میزنند تا مادر و دختر 15 - 14 سالهای که در میان انبوهی از لباسهای دست دوم، پیراهن آبی بلندی را نشان کردهاند؛ پیراهنی که گرچه بر اندام نحیف دختر جوان و خجالتیاش گشاد است ولی به قول مادر، «هم جنساش خوب است و تا یکی دو سال دیگر کار میکند و هم اینکه تا چند وقت دیگر قالب تن دخترک میشود.»
دخترک سرش پایین است و زیر لب به بهانه بلندیِ بیش از حد لباس آبی و لکههای کمرنگی که روی لباس جاخوش کردهاند، غر و لند میکند؛ مادر هم در جواب نقهای زیرلب و غرغرهای دختر خجالتیاش، آرامتر از صدای دخترک، وعده نو شدن پیراهن آبی بلندی را میدهد که با یک بار شستن مثل روز اولش میشود...
این تنها گوشهای از جمعه بازاری است که بسیاری به نام «شیطان بازار» میشناسندش؛ بازاری که در گوشه و کنار کاسبی قمار بازها، رمالها، مالخرها و مالفروشهایش، کم نیستند مادر، پدر، دختر و پسرهایی که در بین بساط این شیطان بازار، سعی دارند صورتشان را با سیلی زمانه سرخ کنند؛ بازاری که نه هُرم گرمای تابستان رونقاش را از سکه میاندازد و نه سوز سرمای زمستان...
گزارش خطا
پسندها: 0
ارسال نظر
آخرین اخبار
واردات خودروهای بالای 2500 سی سی غیر آمریکایی مجاز شد دور تند تعرفههای خودرو ماجرای تعرفههایی که در عمل مبنای اجرایی ندارند انبار خودروسازان خالی میشود مقابله چین با فروش خودروهای کارکرده صفر کیلومتر استارت تسلا در هند برگزاری نخستین تست اختصاصی سیتروئن C3-XR ویژه خبرنگاران خانم نگاهی به تجربه استفاده از اکستریم VX بر اساس صدای مشتری قیمت نهایی سوزکی گرند ویتارا 4WD راسا موتور اعلام شد دوئل وزارت صمت با خودروسازان سود بازرگانی واردات خودرو کاهش پیدا کرد؟ بررسی اسقاط خودروهای فرسوده در مجلس تعویق عرضه مدلهای برقی جگوار لندرور اقدام متقابل خودروسازان ژاپنی علیه آمریکا رونمایی تسلا از مدل «وای ال» تجربهای لوکس با تیگو ۸ پرو مکس آیای اعلام شرایط فروش فوری سایپا ۱۵۱ از فردا + بخشنامه رنو کولیوس ۲۰۲۵ ویژه جانبازان عرضه می شود نخستین نسخه سابرینا U۵ پلاس روی خط تولید رفت خودروسازی در دو قاب «برجامی» تعیین تکلیف سهام تودلی خودروسازان حذف الزام اخذ مجوز محیط زیست برای واردات تجاری های کارکرده چالش تامین لوازم یدکی واردات خودرو توسط ایرانیان خارج در دست بررسی است تعرفه های واردات خودرو اعلام شد + جزئیات تولید شاسی بلند ولوو در آمریکا فرصت محدود برای ثبت نام سه محصول کرمان موتور +جدول ایکس ۷۷، ماهیت جدید خودروهای خانوادگی در بازار ایران با فولکس واگن T-Roc محصول وارداتی ماموت خودرو آشنا شوید ام وی ام ایکس ۵، آغازگر فصل جدیدی از محصولات مدیران خودرو فروش نسل جدید کراساوور شهری SR۳ توسط کرمان موتور سردرگمی وزارت صمت در واردات خودرو سود بازرگانی واردات خودرو اصلاح شد سرمایه گذاری جنرال موتورز روی ماشین های احتراقی هزاران خودرو به مقصد آمریکا دپو شدند آغاز فروش محصولات سایپادیزل با شرایط نقدی و اعتباری مشکلاتی که می تواند برای هایما S5 پرو دردسرساز باشد! ترخیص ۱۵ هزار خودروی وارداتی در منطقه ویژه بم رانت خودرو در مسیر نزولی چکهای خودروسازان پاس نمیشود! اجرای طرح فروش خودروهای وارداتی به تعویق افتاد فروش جهانی خودروهای برقی افزایش یافت بازیگران محدود واردات خودرو خودرو و قطعه؛ صدرنشین افت تولید انباشت مطالبات قطعه سازان عامل نابسامانی بازار خودرو همکاری آمریکایی نیسان و هوندا افتتاح نخستین نمایشگاه تسلا در هند آرزوهای بربادرفته «خودرو» اعلام زمان اعمال تعرفههای آمریکا سایه بلند جنگ ۱۲ روزه بر تولید خودرو
شرایط فروش