گشتی با «مریم خانم» راننده تاکسی!!!
پدال نیوز: امروزه دیگر حضور خانمها و فعالیتهای آنهادر جامعه از طرف آقایان پذیرفته شده است و در واقع قبول کردهاند خانمها به اندازه آنها در زندگی اجتماعی سهم دارند، حتی دولتمردان نیز قبول کردهاند از بانوان در پستهای مدیریتی مهم استفاده کنند. بدون اینکه به قابلیتهای آنها شک داشته باشند» این صحبتها متعلق به یک جامعهشناس و یا استاد دانشگاه نیست. اینها را «مریمخانم» راننده پراید سبز رنگی میگوید که در خط تجریش کار میکند.
به گزارش "پدال نیوز" به گزارش پدال نیوز به نقل از آنا، ترافیک خیابان الهیه کلافه کننده است. کم پیش میآید یک خیابان در تهران ترافیک نداشته باشد. فکر کنم تا چند سال دیگر واقعا تهران به پارگینگ خودروها تبدیل شود. من هر روز باید بیشتر وقتم را برای رسیدن به مقصد در این ترافیک وحشتناک بگذرانم.
این حرفها بین مریم خانم راننده و چند مسافر دیگر در حالی که یک دستمال به دست دارد و عرقهای روی پیشانیاش را پاک میکند رد و بدل میشود. او زیر لب با خودش میگوید: «زندگی مشکله اما خوشگله!»
تیغ تیز آفتاب به پلاک «الله» نصب شده جلوی آینه خودرویش میخورد و بازتابش مستقیما به چشمانش میزند به همین خاطر دستش را به طرف داشبورد میبرد و عینک آفتابیاش را در میآورد و به چشمهایش میزند. ترافیک خیابان الهیه انگار فرصت خوبی است تا خانم راننده کمی درد و دل کند. پرایدش را خاموش میکند و میگوید: «حالا که در ترافیک گیر کردهایم بهتر است ماشین را خاموش کنم تا هم بنزین هدر نرود و هم اینکه هوا کمتر آلوده شود.»
زانویش انگار درد میکند، چون با آن دستش که بند فرمان نیست کمی زانویش را میمالد و میگوید: «از بس از صبح تا شب کلاچ و ترمز میگیرم به عصر که میرسد، زانودرد امانم را میبرد.» بعد هم به صدای گوش خراشی که از هر بار ترمز گرفتنش به گوش میرسد اشاره میکند و ادامه میدهد: «این ماشین هم دیگر عمر خودش را کرده درست مثل من. 20 سالم بود که به پدرم اصرار کردم اجازه دهد رانندگی یاد بگیرم در آن زمان زیاد مد نبود که دخترها رانندگی بدانند و پشت ماشین بنشینند اما پدرم به اصرار من قبول کرد که من به کلاس بروم و رانندگی یاد بگیرم. اگر چه آن سالها نمیدانستم که روزی از همین رانندگی باید خرج خودم و فرزندانم را در بیاورم. پدرم این اواخر به من میگفت خدا را شکر مریم که آن زمان رفتی و رانندگی را یاد گرفتی وگرنه الان معلوم نبود چه طوری باید خرج خودت و فرزندانت را در میآوردی؟»
خانم راننده که حالا مشخص میشود؛ اسمش مریم است، ادامه میدهد: « 30 سال است که رانندگی میکنم اما 7 سال است که از این راه نان درمیآورم. الان هم خدا را شکر راضی هستم. با همین شغل توانستهام دخترم را شوهر دهم و در حال حاضر در تدارک عروسی پسرم هستم. شبها کمی زودتر کارم را تعطیل میکنم تا با پسرم و عروسم برایشان دنبال یک خانه بگردیم تا بتوانند در آنجا زندگیشان را شروع کنند.»
یکی از مسافران رو به مریم خانم میکند و میگوید: «در این تهران شلوغ و پر دود با مردمی که کمی تحملشان در پذیرفتن مشکلات هر چند کوچک تحلیل رفته است، رانندگی کردن سخت نیست؟»
مریم خانم لبخندی میزند و میگوید: «انجام هر کاری به نوبه خودش سخت است، مثلا خود شما اگر به کارتان علاقه داشته باشید انجامش برایتان نه تنها ملالآور نیست بلکه از آن لذت هم میبرید. من هم کارم را دوست دارم؛ صبح که از خانه بیرون میآیم به این فکر میکنم که قرار است امروز با افراد جدیدی آشنا شوم و یا خیابانهای جدیدی از تهران را ببینم. گاهی وقتها باید از همین تنوعهای کوچک هم در زندگی لذت برد.»
ترافیک تقریبا روان شده است. در حالی که مریم خانم با سرعت بیشتری حرکت میکند، ادامه میدهد: «هر کسی که وارد ماشین من میشود داستانی دارد. من سعی میکنم خوشرو باشم و تا آنجا که میشود دل به دل مسافرم دهم. گاهی اوقات مسافران تا به مقصد برسند درد و دل میکنند، از غصههایشان میگویند از گرانی که زندگی را در تهران هر روز سخت و سختتر میکند. با برخیها حتی دوست میشوم و آنها شمارهام را میگیرند تا اگر روزی خواستند جایی روند من آنها برسانم.»
خانم راننده اضافه میکند: «البته بیشتر خانمها علاقهمند هستند تا سوار خودرویم شوند اما من آقایان را هم به عنوان مسافر سوار میکنم و باید صادقانه بگویم تا به امروز هیچ رفتار نامناسبی از آنها ندیدهام و بیشتر آنها با دیدن من به عنوان راننده خانمی که مسافر کشی میکند با احترام ویژهای رفتار میکنند.»
انگار خاطرهای یادش آمده باشد. لبخند میزند و میگوید: «روزهای اولی که مسافرکشی میکردم یک روز وسط یکی از خیابانهای شلوغ تهران پنچر کردم اما اصلا بلد نبودم که چه جوری باید پنچرگیری انجام دهم. یکی از مسافران از شانس خوبم آقا بود وقتی استیصال من را دید از ماشین پیاده شد و شروع کرد به پنچرگیری چرخ ماشین. اینکه میگویند آقایان در خیابان خانمها را اذیت میکنند، کمی با اغراق همراه است.»
درحالی که دنده را عوض میکند، میگوید: «البته امروزه دیگر حضور خانمها در جامعه و فعالیتهای اجتماعی آنها از طرف آقایان پذیرفته شده است و در واقع قبول کردهاند، خانمها به اندازه آنها در زندگی اجتماعی سهم دارند. امروزه در کشور خانمها شغلهای مهمی دارند. مثلا هر روز خبرهایی را در خصوص محیط زیست از رادیو میشنوم و اینکه رئیس این سازمان با وجود اینکه زن است، تلاش میکند تا این مشکلات را برطرف کند. اینها همه نشانههای خوبی است، اینکه دولتمردان هم باور دارند خانمها لیاقت پستهای مدیریتی را دارند و از عهده آن بر میآیند.»
خیابانهای سر به فلک کشیده میدان تجریش نشان میدهد پایان خط است و مسافران باید پیاده شوند. مسافران با خوشرویی کرایه را حساب میکنند و به گرمی با مریم خانم خداحافظی میکنند.
از آن دور صدای مامور خط شنیده میشود که به مریم خانم خسته نباشید میگوید و از او میخواهد به پایان خط برود تا نوبتاش شود اما مریم خانم با صدای بلندی میگوید: «باید به دنبال پسرم بروم تا برایش خانه پیدا کنم». پایش را روی پدال گاز فشار میدهد و با دور زدن دور میدان تجریش از دید خارج میشود.
این حرفها بین مریم خانم راننده و چند مسافر دیگر در حالی که یک دستمال به دست دارد و عرقهای روی پیشانیاش را پاک میکند رد و بدل میشود. او زیر لب با خودش میگوید: «زندگی مشکله اما خوشگله!»
تیغ تیز آفتاب به پلاک «الله» نصب شده جلوی آینه خودرویش میخورد و بازتابش مستقیما به چشمانش میزند به همین خاطر دستش را به طرف داشبورد میبرد و عینک آفتابیاش را در میآورد و به چشمهایش میزند. ترافیک خیابان الهیه انگار فرصت خوبی است تا خانم راننده کمی درد و دل کند. پرایدش را خاموش میکند و میگوید: «حالا که در ترافیک گیر کردهایم بهتر است ماشین را خاموش کنم تا هم بنزین هدر نرود و هم اینکه هوا کمتر آلوده شود.»
زانویش انگار درد میکند، چون با آن دستش که بند فرمان نیست کمی زانویش را میمالد و میگوید: «از بس از صبح تا شب کلاچ و ترمز میگیرم به عصر که میرسد، زانودرد امانم را میبرد.» بعد هم به صدای گوش خراشی که از هر بار ترمز گرفتنش به گوش میرسد اشاره میکند و ادامه میدهد: «این ماشین هم دیگر عمر خودش را کرده درست مثل من. 20 سالم بود که به پدرم اصرار کردم اجازه دهد رانندگی یاد بگیرم در آن زمان زیاد مد نبود که دخترها رانندگی بدانند و پشت ماشین بنشینند اما پدرم به اصرار من قبول کرد که من به کلاس بروم و رانندگی یاد بگیرم. اگر چه آن سالها نمیدانستم که روزی از همین رانندگی باید خرج خودم و فرزندانم را در بیاورم. پدرم این اواخر به من میگفت خدا را شکر مریم که آن زمان رفتی و رانندگی را یاد گرفتی وگرنه الان معلوم نبود چه طوری باید خرج خودت و فرزندانت را در میآوردی؟»
خانم راننده که حالا مشخص میشود؛ اسمش مریم است، ادامه میدهد: « 30 سال است که رانندگی میکنم اما 7 سال است که از این راه نان درمیآورم. الان هم خدا را شکر راضی هستم. با همین شغل توانستهام دخترم را شوهر دهم و در حال حاضر در تدارک عروسی پسرم هستم. شبها کمی زودتر کارم را تعطیل میکنم تا با پسرم و عروسم برایشان دنبال یک خانه بگردیم تا بتوانند در آنجا زندگیشان را شروع کنند.»
یکی از مسافران رو به مریم خانم میکند و میگوید: «در این تهران شلوغ و پر دود با مردمی که کمی تحملشان در پذیرفتن مشکلات هر چند کوچک تحلیل رفته است، رانندگی کردن سخت نیست؟»
مریم خانم لبخندی میزند و میگوید: «انجام هر کاری به نوبه خودش سخت است، مثلا خود شما اگر به کارتان علاقه داشته باشید انجامش برایتان نه تنها ملالآور نیست بلکه از آن لذت هم میبرید. من هم کارم را دوست دارم؛ صبح که از خانه بیرون میآیم به این فکر میکنم که قرار است امروز با افراد جدیدی آشنا شوم و یا خیابانهای جدیدی از تهران را ببینم. گاهی وقتها باید از همین تنوعهای کوچک هم در زندگی لذت برد.»
ترافیک تقریبا روان شده است. در حالی که مریم خانم با سرعت بیشتری حرکت میکند، ادامه میدهد: «هر کسی که وارد ماشین من میشود داستانی دارد. من سعی میکنم خوشرو باشم و تا آنجا که میشود دل به دل مسافرم دهم. گاهی اوقات مسافران تا به مقصد برسند درد و دل میکنند، از غصههایشان میگویند از گرانی که زندگی را در تهران هر روز سخت و سختتر میکند. با برخیها حتی دوست میشوم و آنها شمارهام را میگیرند تا اگر روزی خواستند جایی روند من آنها برسانم.»
خانم راننده اضافه میکند: «البته بیشتر خانمها علاقهمند هستند تا سوار خودرویم شوند اما من آقایان را هم به عنوان مسافر سوار میکنم و باید صادقانه بگویم تا به امروز هیچ رفتار نامناسبی از آنها ندیدهام و بیشتر آنها با دیدن من به عنوان راننده خانمی که مسافر کشی میکند با احترام ویژهای رفتار میکنند.»
انگار خاطرهای یادش آمده باشد. لبخند میزند و میگوید: «روزهای اولی که مسافرکشی میکردم یک روز وسط یکی از خیابانهای شلوغ تهران پنچر کردم اما اصلا بلد نبودم که چه جوری باید پنچرگیری انجام دهم. یکی از مسافران از شانس خوبم آقا بود وقتی استیصال من را دید از ماشین پیاده شد و شروع کرد به پنچرگیری چرخ ماشین. اینکه میگویند آقایان در خیابان خانمها را اذیت میکنند، کمی با اغراق همراه است.»
درحالی که دنده را عوض میکند، میگوید: «البته امروزه دیگر حضور خانمها در جامعه و فعالیتهای اجتماعی آنها از طرف آقایان پذیرفته شده است و در واقع قبول کردهاند، خانمها به اندازه آنها در زندگی اجتماعی سهم دارند. امروزه در کشور خانمها شغلهای مهمی دارند. مثلا هر روز خبرهایی را در خصوص محیط زیست از رادیو میشنوم و اینکه رئیس این سازمان با وجود اینکه زن است، تلاش میکند تا این مشکلات را برطرف کند. اینها همه نشانههای خوبی است، اینکه دولتمردان هم باور دارند خانمها لیاقت پستهای مدیریتی را دارند و از عهده آن بر میآیند.»
خیابانهای سر به فلک کشیده میدان تجریش نشان میدهد پایان خط است و مسافران باید پیاده شوند. مسافران با خوشرویی کرایه را حساب میکنند و به گرمی با مریم خانم خداحافظی میکنند.
از آن دور صدای مامور خط شنیده میشود که به مریم خانم خسته نباشید میگوید و از او میخواهد به پایان خط برود تا نوبتاش شود اما مریم خانم با صدای بلندی میگوید: «باید به دنبال پسرم بروم تا برایش خانه پیدا کنم». پایش را روی پدال گاز فشار میدهد و با دور زدن دور میدان تجریش از دید خارج میشود.
گزارش خطا
پسندها: 0
ارسال نظر
آخرین اخبار
گروه بهمن در حوزه خودروهای تجاری جایگاه نخست را کسب کرد خودروهای بنزینی وارداتی، دست نیافتنی شد! واردات خودروهای کارکرده با قیمت لاکچری! موج جدید درخواست ها برای اصلاح قیمت خودرو قیمت خودروهای وارداتی کارکرده؛ بیش از ۲ میلیارد تومان! چین پیشتاز صادرات جهانی خودرو شد حمایت دومیلیارد دلاری کره جنوبی از خودروسازان سکاندار جدید ولوو خودروسازان چینی؛ برنده ناخواسته تعرفههای ترامپ ارز از «انتظارات تورمی» خودرو جا ماند +نمودار دپوی محصولات آئودی در بنادر آمریکا چین و اروپا عامل ریزش فروش بنز شدند دو پیام رای دیوان عدالت اداری به مدیریت خصوصی خودرو شرایط فروش ویژه Tiggo 8 Pro Max IE اعلام شد +جدول اولین عرضه جهانی LUCANO L8 کاملاً متفاوت بود جدول/ قیمت انواع خودروهای صفر در بازار 20 فروردین 1404 اولین شرایط فروش هاوال H6 در سال 1404 اعلام شد +جدول شیب ریزش قیمت خودرو تند شد آیا نجات صنعت خودرو در دولت چهاردهم رقم می خورد؟ اولین حراج خودروهای وارداتی در سال جدید آغاز شد فرایند گذار خودروسازان از مدلهای قدیمی به محصولات جدید ارز واردات خودرو مجدداً به ۳ میلیارد دلار افزایش یافت توسعه بم خودرو و تحولی در خدمات پس از فروش کرمان موتور رونمایی کراس اوورهای آفرودی جتور در Auto Shanghai 2025 طرح ویژه واردات خودروهای BMW و MINI برای جانبازان +جزئیات گزارش عملکرد کمپین امداد نوروزی 1404 مدیران خودرو شرایط فروش نقدی محصولات آرین ستاک اعلام شد +جدول اختلاف نظر نهادهای دولتی چین بر سر برگزاری نمایشگاه خودرو شانگهای سال شیفت به هیبریدیها قطعات خودرو در رتبه ششم عمده کالاهای وارداتی توسعه شبکه ایستگاه شارژ خودروهای برقی کرمان موتور ۱۵ مدل تویوتای برقی در راه است طراحی کانسپت جنسیس با الهام از درخت زیتون ۶ عامل اصلی کاهش تولید خودروسازان در سال ۱۴۰۳ رای قطعی دیوان عدالت درباره تملک "ایران خودرو" توسط کروز اروپا به دنبال حذف تعرفه های هند بر واردات خودرو جدول سن فرسودگی خودروها در سال ۱۴۰۴ منتشر شد شرایط فروش لوکانو L7 در سال 1404 اعلام شد +جدول Lucano L8؛ SUV لوکس با حس پرواز فرستکلاس؟ تعرفه واردات خودروهای هیبریدی و برقی ۳۰ درصد تعیین شد کارنامه ۱۴۰۳ تولید خودرو +جدول تغییر تعرفه خودروهای «هیبریدی و برقی» در سال جدید سونامی قیمتی خودروهای وارداتی خبر خوش ۱۴۰۴ برای دارندگان خودروهای اسقاطی قیمت جدید محصولات 3 برند مدیران خودرو اعلام شد +جدول صادرات خودروساز انگلیسی به آمریکا متوقف شد بحران سرمایه گذاری در صنعت خودروسازی ایران زمان آغاز به کار بیست و یکمین نمایشگاه Auto Shanghai 2025 Chery QQ با ظاهری مدرن و لوگو جدید معرفی شد +تصاویر افزایش قیمت خودروهای وارداتی در راه است؟
شرایط فروش
پربازدیدترینها
پربحثترینها
چین و اروپا عامل ریزش فروش بنز شدند دپوی محصولات آئودی در بنادر آمریکا خودروسازان چینی؛ برنده ناخواسته تعرفههای ترامپ ارز از «انتظارات تورمی» خودرو جا ماند +نمودار سکاندار جدید ولوو حمایت دومیلیارد دلاری کره جنوبی از خودروسازان چین پیشتاز صادرات جهانی خودرو شد قیمت خودروهای وارداتی کارکرده؛ بیش از ۲ میلیارد تومان! موج جدید درخواست ها برای اصلاح قیمت خودرو واردات خودروهای کارکرده با قیمت لاکچری! خودروهای بنزینی وارداتی، دست نیافتنی شد! گروه بهمن در حوزه خودروهای تجاری جایگاه نخست را کسب کرد