در بازرسی از طبقات بالا همچنین آتش نشانان با جسد یک زن ۵۹ ساله مواجه شدند که شواهد نشان میداد زن تنها از ترس اش از آپارتمان خارج شده، ولی در راه پلهها دچار دود گرفتگی و تسلیم مرگ شده است.
در حالی که تعداد قربانیان این آتش سوزی مهیب به ۳ نفر رسیده بود یکی از اهالی که زن ۲۴ سالهای بود به همراه فرزند خردسالش و دو آتش نشان که مصدوم شده بودند به بیمارستان منتقل شدند، اما چند روز بعد زن جوان نیز روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شد تا قربانیان این آتش سوزی به ۴ نفر برسند.
با تحقیقات پلیسی روشن شد داماد یکی از ساکنان ساختمان از مدتی قبل پدرزنش را تهدید به آتش سوزی کرده بود. با افشای این ماجرا محسن ۳۵ ساله بازداشت شد و گفت: برای آتش سوزی خانه پدرزنش دوستش به نام ابوذر را اجیر کرده بود. با اطلاعاتی که این مرد به پلیس Police داد ابوذر در بیست و یکم اسفندماه همان سال ردیابی و بازداشت شد.
وی گفت: وقتی پای درد دلهای دوست صمیمی ام نشستم و متوجه درگیری او با خانواده همسر سابقش شدم دلم برایش سوخت و به پیشنهاد او تصمیم گرفتم تا به پارکینگ خانه پدرزنش بروم و لاستیگ خودرو پدرزش را آتش بزنم.
با اعترافهای دو متهم برای ابوذر به اتهام ۴ فقره قتل و برای محسن به اتهام معاونت در ۴ جنایت کیفرخواست صادر و پرونده آنها به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
دو متهم دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محمدباقر قربان زاده و با حضور یک مستشار پای میز محاکمه ایستادند. در ابتدای این جلسه اولیای دم سه قربانی برای متهمان حکم قصاص خواستند. اما همسر چهارمین قربانی که قیم فرنزد خردسال وی است گفت: دخترم هم در این ماجرا آسیب دید و دچار سوختگی شد. او همچنان با گذشت چند سال از این ماجرا تحت درمان قرار دارد و من دیه میخواهم تا هزینههای درمان فرزندم را تامین کنم.
سپس محسن پشت تریبون دفاع ایستاد و گفت: ۲ سال قبل از این ماجرا به خاطر دخالتهای خانواده همسرم از او جدا شدم و همسرم پسر ۶ ساله مان را با خود به خارج از کشور برد. من چند بار با پدرزنم صحبت کردم و از او خواستم با همسرم صحبت کند که پسرم را به ایران برگرداند. اما پدرزنم با بی اعتنایی جوابم را داد. من که عصبانی بودم ماجرا را با دوست صمیمی ام ابوذر در میان گذاشتم و او که از این ماجرا ناراحت شده بود نقشه آتش زدن ماشین مدل بالای پدرزنم را کشید و به من قول داد نقشه را به تنهایی اجرا کند. او به خاطر من تصمیم گرفت لاستیک ماشین پدرزنم را آتش بزند و او را بترساند. او به تنهایی نقشه اش را اجرا کرد و من از این نقشه بی اطلاع بودم. حتی بعد از چند روز متوجه شدم در پارکینگ خانه پدرزن سابقم آتش سوزی رخ داده و چهار نفر از ساکنان جان سپرده اند.
سپس ابوذر به دفاع پرداخت و گفت: محسن با حرف هایش مرا فریب داد. او به من مواد مخدر داد تا مرا برای اجرای نقشه اش اجیر کند. من بنزین را روی لاستیک ماشین ریختم و سپس پارکینگ را ترک کردم. من حتی بعد از این ماجرا از کاری که انجام داده بودم پشیمان شدم، ولی با خودم فکر کردم حتما یک نفر از ساکنان متوجه آتش سوزی میشود و آتش را خاموش میکند. ولی ساکنان وقتی متوجه آسوزی شده بودند که آتش به چند خودرو دیگر سرایت کرده و موجب انفجار آنها شده بود.
وی ادامه داد: محسن میگوید من نقشه آتش سوزی را کشیدم، ولی او از این ماجرا مطلع بود. حتی قبل از اجرای نقشه به من گفت: زمانی که برای آتش سوزی به پارکینگ خانه پدرزنش میروم او به خانه زن مورد علاقه اش که به تازگی با او اآشنا شده میرود تا اگر پلیس به ماجرا پی برد به او مشکوک نشود واو هم شاهدی برای اثبات بی گناهی اش داشته باشد.
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.