نگاهی نو به صنعت خودرو با جدیدترین اخبار و تحلیل ها در حوزه خودرو با "پدال نیوز" همراه باشید      
۰۷ دی ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۵
کد خبر: ۸۳۰۶۱
2018 May 25 - ۱۴:۴۴ - ۰۴ خرداد ۱۳۹۷ تاریخ انتشار:
رئیس پلیس راهور تهران:
پدال نیوز- رئیس پلیس راهور تهران بزرگ می گوید: ما در یک دهه توانستیم میزان حوادث منجر به فوت را به نصف برسانیم، در صورت استمرار بر آموزش و فرهنگسازی شاهد کاهش چشمگیرتر حوادث خواهیم بود.
به گزارش پدال نیوز به نقل از مهر ،  بر اساس آمار پزشکی قانونی کشور، در دهه 80 حدودا سالانه 27 هزار نفر بر اثر تصادفات جاده ای کشته می شدند اما اکنون این عدد به حدود 16 هزار نفر رسیده است.
 
سردار محمدرضا مهماندار رئیس پلیس راهور تهران بزرگ، در پاسخ به سئوالی درباره علل کاهش میزان تصادفات گفت: معتقدم چند عامل دست به دست هم داده است؛ مهمترین آن فرهنگسازی و افزایش آگاهی مردم بوده است.
 
وی اضافه کرد: نکته دوم اجرای مقررات است؛ مقررات بویژه در سال 90 که قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی به روز شد تاثیر بسیار قابل توجهی گذاشت. پلیس هم پای کار آمد و مقررات را به درستی اجرا کرد و این دو عامل مهمترین دلایل کاهش تلفات جاده ای شدند. افزایش جریمه ها هم موثر بود اما هر وقت ما مجازات ها را افزایش می دهیم تا یک مدت به دلیل تورم و مسائل روانی حاصل از افزایش ها، برد و تاثیر دارد و خیلی زود عادی می شود، لذا نمی شود بر تاثیر بلند مدت آن برنامه ریزی کرد.
 
رئیس پلیس راهور تهران بزرگ  درباره جایگاه فرهنگسازی و اهمیت آن در کاهش تصادفات و رفتارهای پرخطر سخن گفته است که در ادامه می خوانید.
 
*شما بارها به موضوع فرهنگسازی برای تغییر رفتار در حوزه ترافیکی اشاره کردید. این تغییر رفتاری که به آن اشاره کردید چگونه اتفاق می‌افتد؛ اعمال قانون بیشتر یا با فرهنگ سازی که خب زمانبر است و طولانی می‌شود؟
 
تغییر رفتارهای غلط ترافیکی نقش بسیار زیادی در کاهش تخلفات، رفتارهای پر خطر و تغییر رفتارهای ترافیکی دارد.  شاید مثلا در یک جمعیت 5، 6 هزار نفری بشود فقط با اجرای مقررات مشکل را حل کرد، اما در یک جمع با جمعیت بالغ بر نه میلیون نفر در تهران اگر بخواهیم تغییر رفتار ایجاد کنیم، نیازمند کارهای فرهنگی هستیم.
 
در حوزه اطلاع رسانی مردم اهتمام ویژه‌ای به گفتار پلیس دارند اما در حوزه تغییر رفتار و بحث‌های فرهنگ سازی، اساسا شاید زمانی که  پلیس صحبت می‌کند افراد ممکن است تصور دیگری از گفته‌های پلیس داشته باشند؛ اما وقتی که یک شخصیت محبوب جامعه صحبت‌هایی را  مطرح می‌کند سطح پذیرش آن برای مردم بیشتر است
یعنی اول مردم آموزش ببینند و فرهنگ‌شان درحوزه ترافیک تغییر پیدا کند تا بتوان به حداقل انتظارات رسید. یعنی به جای اینکه با حداکثر جامعه طرف شویم با کارهای آموزشی می توان رفتار عده زیادی را اصلاح کرد و در نهایت یک عده محدود و قلیلی می‌مانند که پلیس حتما می‌تواند رفتار آن‌ها را با برخوردهای قانونی خود اصلاح کند. تاکید من هم به این دلیل است که نتایج مثبت آن را دیده ایم. در سال 84 و 85 نزدیک به 27 هزار و 800 نفر کشته در حوادث ترافیکی در سطح جاده‌ها و شهرها داشتیم که در سال‌ 86 این عدد به 23 هزار نفر و در سال 90 این عدد  به زیر 20 هزار نفر رسید. تقریبا در ده سال گذشته تعداد خودروها 2.5 برابر شده و علی رغم افزایش تعداد خودروها، تصادفات کاهش پیدا کرد.
 
*چندین بار به مساله کمربند ایمنی اشاره کردید که جا افتاد و تلاش پلیس در این زمینه مثبت و مثمر ثمر بود. اما به نظرم نمی‌توان آن را اکنون هم معیار قرار داد، چون 15 سال از آن روز فاصله گرفتیم و امروز شهری که داریم خیلی مدیریتش با شهر 15 سال قبل فرق کرده؛ خود شما هم به جمعیت تهران اشاره ای کردید. اساسا چرا مدل کار کردن در کلانشهری مثل تهران تغییر کرده؟ شما می گویید ممکن است مردمی که در شهر زندگی می‌کنند با توجه به روزمرگی متوجه این تغییر نشوند، کسی که در تهران به دنیا آمده و زندگی کرده متوجه نشود که در 10 یا 15 سال قبل چه اتفاقاتی افتاده، ولی قطعا شما این تغییرات را روز به روز احصا کرده و می‌دانید که این تهران نسبت به تهران 15 سال قبل چه تفاوت‌هایی داشته است؟
بله، درست است. قطعا وضعیت در حوزه ترافیک تهران نسبت به 15 سال پیش تغییر کرده، چرا که تقریبا 30درصد از خودروهای کشور در تهران در حال تردد هستند، خیلی عدد، عدد بالایی است. یا مثلا در حوزه جمعیت، چیزی نزدیک به 10 میلیون یا یک هشتم جمعیت کشور در این پایتخت ساکن شدند. پس طبیعی است که از طرفی ما با جبهه و موضوعی طرف هستیم که هر روز در حال افزایش است و رفتارهای متعددی هم در آن شکل می‌گیرد.
 
دلیلش هم این است که با تغییر وضعیت اقتصادی مردم، نوع خودروهای یک طبقه خاص عوض می‌شود یا کسانی که تا دیروز شاید دوچرخه سواری کرده و پیاده روی می کردند به  خودرو محور شدن، سوق پیدا کرده اند. تغییرات زیادی اتفاق می‌افتد اگر ما نتوانیم متناسب با این ظرفیت‌ها که در جامعه افزایش پیدا می‌کند، ظرفیت‌های خود را بالا ببریم؛ در صورت عدم هماهنگی به طور قطع از جامعه عقب می‌مانیم و نمی‌توانیم آن الزاماتی که در جامعه رعایت بشود را جا بیاندازیم و اگر این اتفاق نیفتد متاسفانه فراگیر می‌شود. در نتیجه ما باید ظرفیت هایمان را بالا ببریم، خوشبختانه در این زمینه در 15 سال گذشته اتفاقات خوبی افتاده است، ما در 15 سال گذشته دوربین‌ها را برای کنترل تخلفاتی مانند سرعت یا عبور از چراغ قرمز نداشتیم، اما  در حال حاضر شهر تهران حداقل در معابر بزرگراهی و شریانی خودش دارای دوربین هست و کنترل‌ها در حال انجام است. در بزرگراه صدر همه می‌دانند که دوربین‌ها زیاد است و بلافاصله تخلفات را ثبت می‌کند پس بنابراین رفتارها، کاملا رفتارهای قانونی است؛ یعنی خودرو ها با سرعت مجاز حرکت می‌کنند و شما خیلی مشاهده می کنید که کسی بخواهد رفتار خارج از قاعده داشته باشد، اما در جاهای دیگر و در بزرگراه‌های دیگر این طور نیست؛ در مکان هایی که دوربین تعبیه نشده، می‌بینید که رفتار رانندگان تغییر پیدا می‌کند؛ پس در نتیجه هر چقدر که بتوان از ابزارهای الکترونیکی بیشتر استفاده کرد و این کنترل‌ها وجود داشته باشد و  در کنار آن  فرهنگ سازی و اطلاع رسانی انجام شود، نتیجه مثبتی به دست خواهد داد. چرا که مردم در بسیاری موارد آگاهی لازم را ندارند و واقعا نمی دانند رفتارشان اشتباه و غیر قانونی بوده و چه خسارتی را به خودشان و دیگران وارد می کند. هر چقدر صادقانه‌تر با مردم صحبت کنیم و واقعیت‌ها و رفتارهای درست را بیشتر به مردم بگوییم حتما می‌تواند در تغییر رفتارشان اثر گذار باشد.
 
*متاسفانه یکی از ایراداتی که در کشور ما و در حوزه مدیریت وجود دارد، خود محور بودن مدیر است. به بیان دیگر ما برنامه محور نیستیم. به عنوان مثال شهرداری به لحاظ وظیفه در بخش های مختلفی در کنار پلیس راهور قرار می گیرد. همه می دانند شهرداری تهران در دوره پیشین یک وقت‌هایی عجولانه هم اقدام می‌کرد و اشتباه هم داشت. در هفت هشت ماه گذشته مدیریت جدید شهری دست روی این اشتباهات گذاشت و فقط انتقاد کرد، اما بعد از یکسال همه به این نتیجه رسیدند که ایشان در بسیاری جاها شهرداری را خیلی خوب اداره کرده است. صحبت من تجربه ده - دوازده ساله قالیباف است که یکباره رها شد. ما این رها شدگی را در جاهای مختلف مدیریت شاهد هستیم. این تغییر مدیریت و نگاه چه تاثیری روی فعالیت های شما دارد؟
 
در این حوزه دو اشکال وجود دارد. در این حوزه متاسفانه از تجارب گران سنگی که مدیران و کارشناسان ما کسب می‌کنند و ابتدایش هم با سعی و خطاست؛ استفاده نمی شود. یعنی مثلا کسی که می‌آید ده سال- 15 سال در یک نقطه‌ای به عنوان یک مسئول قرار می‌گیرد حالاکه به سن ده سالگی خدمتش رسیده در کارش مسلط شده است. اما ما به این تجارب اصلا اهمیتی نمی‌دهیم و ارزش نمی‌گذاریم. از سوی دیگر با تغییر یک مدیر تا رده کارشناس یک مجموعه تغییر پیدا می‌کند و سیستم به هم می‌ریزد.
 
ما معمولا به نظر کارشناسی احترام نمی‌گذاریم؛ یعنی مدیر وقتی در یک جایی قرار می‌گیرد احساس می‌کند که اگر به نظر کارشناس احترام بگذارد، معنا و مفهوم این احترام گذاشتن، بی سواد بودن خودش است و  یعنی نمی‌تواند مدیریت کند. این واقعا آفت است
این مساله واقعا آسیب است؛ چرا؟ چون دقیقا برمی گردیم به آن ده سال قبل و مجددا باید این افراد که اصلا اساسا تجربه‌ای در این زمینه ندارند یا تجربه شان کم است؛ بایستی باز سعی و خطایی را مرتکب بشوند و تازه  به کسانی که قبلا در این سمت بودند، برسند و تازه به اینجا که می‌رسند باز تغییر مدیریت و باز این‌ها همه حذف می‌شوند. در دنیا کشورهایی که توانستند موفق بشوند در صورت تغییر یک مدیر، سیستم و روش کار عوض نمی‌شود و همه چیز سرجای خودش باقی می‌ماند. افراد سر جای خودشان باقی می‌مانند و به سازمان‌شان متعهد هستند؛ به  شخص متعهد نیستند. متاسفانه با تغییر یک مدیر، خیلی از افراد و کسانی که تجارب ارزشمندی کسب کردند، حذف می‌شوند که این مساله به سیستم آسیب می‌زند.
 
*متاسفانه به نظر می رسد ما به جای توجه به شیوه ها، به تغییر نگاه در مدیریت اهمیت می دهیم و این اولویت ما را تشکیل می دهد.
 
دقیقا نکته بعدی هم این است که به نظر کارشناسی احترام نمی‌گذاریم؛ یعنی مدیر وقتی در یک جایی قرار می‌گیرد احساس می‌کند که اگر به نظر کارشناس احترام بگذارد، معنا و مفهوم این احترام گذاشتن، بی سواد بودن خودش است و  یعنی نمی‌تواند مدیریت کند. این واقعا آفت است؛ این آسیب است که باید این مساله را اصلاح کرد و به نظر کارشناس احترام گذاشت. بالاخره کارشناسی که سالیان سال در این حوزه تجربه کسب کرده، با مایی که شاید برای بار اول است با این موضوعات برخورد می‌کنیم کاملا نظرات متفاوتی داشته باشد. به نظرم احترام به نظر کارشناس، نشانه عدم توانمندی یک مدیر نیست بلکه نشانه توانمندی یک مدیر است که به این درجه رسیده که بتواند از نظر دیگران در راستای کار خودش استفاده کند.
 
*به عنوان سوال آخر، چقدر به کمک اهالی فرهنگ و نخبگان جامعه امیدوارید، یعنی چقدر فکر می‌کنید این فرصت فراهم باشد که برای‌شان وقت بگذارید و آنها اجابت کنند؟
 
یکی از ظرفیت‌هایی که در حوزه فرهنگی وجود دارد، بحث نخبگان است. نخبگان شامل هم کسانی است که محبوبیت در سطح جامعه داشته و هم  اقبال در سطح جامعه دارند و مردم به حرف آن‌ها توجه می‌کنند. در حوزه اطلاع رسانی مردم اهتمام ویژه‌ای به گفتار پلیس دارند اما در حوزه تغییر رفتار و بحث‌های فرهنگ سازی، اساسا شاید زمانی که  پلیس صحبت می‌کند افراد ممکن است تصور دیگری از گفته‌های پلیس داشته باشند؛ اما وقتی که یک شخصیت محبوب جامعه که خودش این واقعیت را لمس و درک کرده و صحبت‌هایی را  مطرح می‌کند سطح پذیرش آن برای مردم بیشتر است. ما باید از این ظرفیت استفاده بکنیم، اما باید برنامه هم داشته باشیم. یعنی همین که شما اشاره کردید؛ اگر ما بخواهیم در هر موضوعی به صورت مقطعی از این ابزارها استفاده کرده و بعد رهایش کنیم، حتما نتیجه نخواهیم گرفت. درحوزه فرهنگ سازی باید برنامه داشت و درحوزه نخبگان و بکار گیری افراد محبوب برای این تغییرات هم باید برنامه داشته باشیم که کجا و چگونه از این دوستان استفاده کنیم و آنها چطور با ما همکاری کنند که بتوان به نتیجه مثبت و درست رسید.
rbox
خبر فارسی
lbox
نام:
ایمیل:
* نظر:
fr_head
تازه های سایت
fr_head