به گزارش پدال نیوز، با دیدن نسخه R از جگوار اف-تایپ کانورتیبل، همانند همتای کوپهاش، باز هم این سؤال در ذهن میآید که واقعاً چه موقع یک ظاهر جذاب در کنار سطح قدرت بالا در پیشرانه، یک «سوپرماشین» را تشکیل میدهد؟ در یک تعریف غیررسمی، یک «سوپرماشین» خودرویی است که عملکرد خارقالعاده را با ظاهری خشن و تهاجمی ترکیب کرده باشد، دسترسی به آن محدودیت داشته و از یک طراحی منحصر به فرد برخوردار باشد. جگوار اف-تایپ R خارج از دایره این تعریف قرار میگیرد.
امّا مشکل چیست؟ به عنوان اولین دلیل، میتوانیم به این موضوع اشاره کنیم که تعداد اندکی از اف-تایپها هستند که با موتور V-6 حرکت میکنند. در همین حال، شما در اطرافتان چیزی به نام سطح نخست مکلارن P1 یا اگر بخواهیم چیزی «قابلدسترستر» مثال بزنیم، سطح نخست فراری 488GTB نخواهید دید.
همچنین از لحاظ عملکرد، اف-تایپ R دقیقاً همان سطح رقیبان سوپرماشین خود را در اختیار قرار نمیدهد. در یکی از آخرین تستهایی که انجام شده، مرسدس-اِیامجی GT S در تمام زمینههای عملکردی اف-تایپ R را پشتسر گذاشته است. در همین حال، این سوپرماشینها قیمتی بالاتر از جگوار دارند. به عنوان مثال، اِیامجی GT S مورد اشاره، شروع قیمتی برابر ۱۳۰۸۲۵ دلار دارد که قیمت آن در تست، به ۱۵۱۰۷۵ دلار رسیده است. در مقابل، قیمت اف-تایپ R سقفباز از ۱۰۷ هزار و ۴۴۵ دلار آغاز میشود و در خودروی تستشده در اینجا به ۱۱۳۵۴۵ دلار رسیده است. با اینکه این نوع خودروها بیشتر برای اشخاصی هستند که صفرهای زیادی پشت مبالغ درآمد خود میبینند و به دنبال لذت بیشتر در دنیای اتومبیلها هستند، ولی در هر حال، باز هم این اختلاف قیمت به شکلی قابلتوجه خود را نشان میدهد.
علیرغم تمایزی که باید بین مدلهای اف-تایپ باید قائل شد، ولی اف-تایپ R کانورتیبل تست شده در اینجا، عملکردی مشابه مدل کوپه در مقایسهای که در بالا به آن اشاره شد، نشان داده است. این موضوع احتمالاً به خاطر وزن کلی این دو مدل است؛ چرا که مدل کوپه تنها حدود ۶ کیلوگرم سنگینتر از کانورتیبل است. چنین شرایطی بیانگر این است که جگوار برای جبران صلبیت ساختاری ناشی از برداشتن سقف کوپه، نیازی به مهاربندی و استحکام گسترده مدل کانورتیبل نداشته است. این موضوع همچنین به ما میگوید که اف-تایپ خودروی سنگینوزنی نیست، یا به عبارتی اضافهوزن ندارد. در همین حال، بخش نسبتاً بالایی از این وزن (۵۴ درصد) به محور جلو منتقل میشود که برای یک طراحی مبتنی بر دیفرانسیل عقب، چندان طبیعی نیست. توزیع بیشتر وزن به جلو و همینطور سیستم دیفرانسیل تمامچرخ متحرک، احتمالاً موجب میشود تا در سرعتهای بالا و شرایط سخت رانندگی، جگوار دچار بدفرمانی شود.
ولی شاید آستانه محدودیت اف-تایپ بالاتر از اینها باشد؛ چرا که در تست لغزش در پیچ، چسبندگی جانبی 0.98 g از خود نشان داده است. ترکیب یک ساختار صلب، تیونینگ مستحکم سیستم تعلیق، گشتاور برداری و تایرهای چسبان پیرلی P زیرو، باعث ایجاد سطحی از چسبندگی برای جگوار شدهاند که اگر جاده را یک دیوار درنظر بگیریم، میتواند از دیوار راست بالا برود! البته باید به اندکی غیرقابلپیشبینی بودن این خودرو در تست لغزش در پیچ نیز اشاره کنیم که دلیل آن احتمالاً به خاطر متمایلبودن سیستم دیفرانسیل به چرخهای عقب است که در ابتدا باعث عدمرعایت نسبت فرمان در ابتدا میشود و سپس با انتقال قدرت بیشتر به چرخهای جلو، دوباره سعی میکند که کنترل امور را بهدست گیرد. با این حال، علیرغم تمام این مسائل، یکی از دقیقترین و مفیدترین تنظیمات الکتریکی سیستم فرمان را در این خودرو شاهد هستیم که باعث ایجاد یک حسّ اعتماد به نفس فوقالعاده در پشت فرمان میشود.
چسبندگی زیاد منجر به یک مشکل، البته از نوعی دیگر شده است؛ چیزی که در تمام خودروهای نادر حاضر در این کلاس عملکرد رایج است. اگر بخواهید حداکثر قابلیتهای این خودرو را در پیچیدن در جادههای عمومی بررسی کنید، نیازمند رسیدن به سرعتی هستید که حتماً توجه مأمورین پلیس را به خود جلب میکند. همچنین همسایهها و هممحلیهای شما ممکن است خیلی زود از صدای اگزوز اف-تایپ شما عاصی شوند؛ چرا که صدای آن میتواند با تیراندازی! اشتباه گرفته شود.
ولی وقتی راننده بخواهد با حداکثر سرعت حرکت کند، صدای اگزوز میتواند بسیار لذتبخش نیز باشد. به این منظور، یک مسیر مستقیم از یک بزرگراه پیدا کنید (ترجیحاً جایی باشد که کمتر کسی از آن بخواهد عبور کند)، سقف را با یک کلید باز کنید و پدال گاز را فشار دهید. در این حالت، میتوانید تصور کنید که سوار بر یک جگوار دی-تایپ در مسیر «مولسان» به سمت پیروزی در مسابقات ۲۴ ساعته لمانز ۱۹۵۵ پیش میروید.
البته باید اذعان کرد که در اف-تایپ خبری از بال عقب مربوط به دوره «جت» نیست. از طرف دیگر، اف-تایپ به هیچوجه مدل خجالتی و سر به زیری نیست و عملکرد ترمزهای آن باعث میشوند که «دی-تایپ» چیزی متعلق به «عصر حجر» به نظر بیاید. در عین حال، فاصله توقف کمتر مدل کانورتیبل از سرعت ۱۱۲/۶۵ کیلومتر بر ساعت، نسبت به ۴۱/۷۶ متر در مدل کوپه، اندکی ما را دچار ناامیدی کرد. ولی فاصله ۴۵/۴ متر نیز چیزی نیست که بتوان آن را یک عملکرد ضعیف دانست. ضمن اینکه حسّ کنترل پدال ترمز در ترمزگیریهای متوالی، یک فاکتوری کلیدی برای حضور در یک مسابقه است.
نقطه قوت دیگر این خودرو، سیستم گیربکس اتوماتیک ۸ سرعته اتوماتیک است. در حالی که معمولاً انتظار میرود که در یک خودرو اسپورت، یک آپشن گیربکس دستی در اختیار قرار داده شود، ولی جگوار در مدل دو دیفرانسیل یا با موتور V-8 چنین امکانی را درنظر نگرفته است. با این حال، سرعت تعویض دنده در این گیربکس به مراتب سریعتر از زمانی است که کسی بخواهد با یک گیربکس دستی آن را انجام دهد.
دسته دنده الکترونیکی اف-تایپ، شاید در نگاه اول ابزاری شگفتانگیز به نظر برسد، ولی احتمالاً بهزودی برای مالک خودرو تبدیل یکی از ابزارهای ساده و پیشپا افتاده میشود. در همین حال، بقیه قسمتهای طراحی کابین به شکلی زیبا و متناسب پرداخته شدهاند. بهعلاوه باید اشاره کنیم که این یکی از پر سر و صداترین کابینها در رانندگی در جاده است. این موضوع را البته جدا از صدای اگزوز درنظر بگیرید!
ولی واقعیت این است که یک کانورتیبل اسپورت در اینجا داریم که دارای یک عملکرد استثنایی بوده و نسبت به استاندارد موجود در مورد «سوپرماشینها»، از قیمت مناسبی نیز برخوردار است.
مشخصات:
- نوع خودرو: موتور جلو، دو دیفرانسیل، ۲ سرنشین، ۲ در کانورتیبل.
- قیمت مدل تست: ۱۱۳۵۴۵ دلار (قیمت مدل پایه: ۱۰۷۴۴۵ دلار).
- نوع موتور: DOHC با ۳۲ سوپاپ V8، سوپرشارژر و خنککننده داخلی، بلوک و رویه آلومینیومی، انژکتور سوخت مستقیم.
- گنجایش: ۵۰۰۰ سیسی.
- قدرت: ۵۵۰ اسب بخار در ۶۵۰۰ دور در دقیقه.
- گشتاور: ۶۸۰/۶۲ نیوتنمتر در ۲۵۰۰ دور در دقیقه.
- گیربکس: ۸ سرعته اتوماتیک با حالت شیفت دستی.
ابعاد:
- فاصله محوری: ۲/۶۲۱ متر.
- طول ماشین: ۴/۴۷ متر.
- عرض: ۱/۹۲۳ متر.
- ارتفاع: ۱/۳۱۳متر.
- وزن کلی: ۱۸۴۸ کیلوگرم.
تستهای سرعت:
- صفر تا ۹۶/۶ کیلومتر بر ساعت: ۳/۴ ثانیه.
- صفر تا ۱۶۰/۹ کیلومتر بر ساعت: ۸/۱ ثانیه.
- صفر تا ۲۰۹/۲ کیلومتر بر ساعت: ۱۳/۵ ثانیه.
- صفر تا ۲۴۱/۴ کیلومتر بر ساعت: ۱۹ ثانیه.
- استارت در حال حرکت بین ۸ تا ۹۶/۶ کیلومتر بر ساعت: ۳/۷ ثانیه.
- عبور از یکچهارم مایل: ۱۱/۷ ثانیه با سرعت نهایی ۱۹۶/۳۴ کیلومتر بر ساعت.
- سرعت نهایی (با محدودیت قانونی، اعلام خودروساز): ۲۹۹/۳۴ کیلومتر بر ساعت.
- مسافت ترمز از سرعت ۱۱۲/۶ کیلومتر بر ساعت: ۴۵/۴۱۵ متر.
- چسبندگی در پیچی به قطر ۳۰۰ فوت: 98 g.
مصرف سوخت:
- تخمین سازمان حفاظت محیط زیست امریکا: ۱۵/۷ لیتر در شهر و ۱۰/۲ لیتر در بزرگراه در هر ۱۰۰ کیلومتر.
- مصرف سوخت در تست: ۱۳/۱ لیتر در هر ۱۰۰ کیلومتر.
درسته سقف متحرک تجربه هیجان انگیزی در اختیار راننده میزاره ولی بنظرم از زیبایی، ابهت و یکپارچگی ماشین کم می کنه :)
خصوصا عقب ماشین