پدال نیوز: همه شهروندان یک مسئولیت اجتماعی به دوش دارند، بدین معنا که باید در مواقع نیاز و آسیبدیدگی به سایر شهروندان کمک کنند اما عملا با تماشای حوادث ترافیکی نهتنها کمک نمیکنند بلکه مسیر امدادرسانان را هم میبندند
به گزارش پدال نیوز ، کم کردن سرعت برای تماشای صحنه تصادف دلیل موجهی برای به وجود آمدن ترافیک سنگین است. خودروهایی که عقبتر از صحنه تصادف هستند با بوقهای مکرر اعتراض خود را به تماشاگران حادثه اعلام میکنند اما به محض آنکه خودشان به صحنه تصادف رسیدند، سرعتشان را کم میکنند تا از کم و کیف حادثه مطلع شوند و اگر هم بتوانند عکس و فیلمی تهیه کنند. بیتوجه به آنکه حادثهدیده نیاز به کمک دارد یا خودروهای امدادرسان در ترافیک میمانند. همه به این موضوع اعتراض دارند اما باز هم آن را تکرار میکنند.
همه شهروندان یک مسئولیت اجتماعی به دوش دارند، بدین معنا که باید در مواقع نیاز و آسیبدیدگی به سایر شهروندان کمک کنند اما عملا با تماشای حوادث ترافیکی نهتنها کمک نمیکنند بلکه مسیر امدادرسانان را هم میبندند؛ موضوعی که امدادرسانان را کلافه کرده است. فراموششدن مسئولیت اجتماعی در شهروندان موضوعی است که از فرهنگسازی اشتباه ما طی سالیان نشات گرفته و احیای آن نیاز به آموزش و زمان دارد.
دکتر امانالله قراییمقدم، جامعهشناس و تحلیلگر مسائل اجتماعی، در گفتوگو با «دنیای خودرو» در توضیح اینکه چه عاملی موجب میشود مردم ایران تماشاگر حوادث، بهخصوص حوادث ترافیکی باشند و مسئولیت اجتماعی کمک به همنوع را نادیده بگیرند، گفت: «تمام رفتارها از فرهنگ نشات میگیرد. به گفته ویلفردو پارتو، جامعهشناس و فیلسوف ایتالیایی اگر انسان را به یک تنگ بلور تشبیه کنیم خواهیم دید که از دو بخش تشکیل شده، نخست فرهنگهایی است که شامل تربیت، آموزش و شیوههای پرورشی میشود که مانند شن رسوب کرده و دوم مشتقات حاصل از آن یعنی رفتارها و کنشهای انسان است. این نظریه بدان معناست که رسوبات فرهنگی در خون ما وجود دارند. به عنوان مثال درون ما فرهنگ مرد ایرانی و زن ایرانی رسوب کرده است، نه فرهنگ مرد و زن آلمانی.»
قراییمقدم در ادامه عنوان کرد: «دلیلی که موجب میشود انسانها در حوادث به یکدیگر کمک نکنند و مسئولیتی را که نسبت به یکدیگر دارند فراموش کنند، تنها شدن انسانهای امروزی است. مردم خود و دیگری را اعضای یک پیکره نمیدانند. آدمها با خود فکر میکنند که چرا من باید به دیگران کمک یا دخالت کنم؟ آنها با تماشا کردن صحنه تصادف یا حوادث دیگر کنجکاوی خود را دنبال میکنند تا بدانند چه اتفاقی افتاده است ولی میگویند به من چه ارتباطی دارد؟ چرا باید خود را دخالت دهم؟ در نتیجه این رفتار هم، حادثه پل مدیریت و میدان کاج رخ میدهد. تماشا و کمک نکردن جزو شیوههای تربیتی و پرورشی است که فرهنگ ما را شکل داده و در خون ما رسوب کرده، ما نیز بر اساس همان فرهنگ عمل میکنیم.»
اصلاح اشتباهات فرهنگی موضوعی است که بسیاری از مسئولان و حتی مردم خواهان آن هستند اما اصلاح یا تغییر فرهنگی کاری است که به گفته قرایی بسیار آرام آرام صورت میگیرد.
وی در همین مورد توضیح داد: «فرهنگ از طریق آموزش در رسانهها، مدارس و خانودهها تغییر میکند که البته بسیار طولانیمدت است. اگر ما الان شروع به فرهنگسازی کنیم شاید در چند سال آینده بتوانیم انتظار داشته باشیم که مردم در هنگام تصادف برای تماشا کرده توقف نکنند و راه را برای تردد امدادرسانان باز کنند. ما در حال حاضر نمیتوانیم چنین انتظاری از عموم مردم داشته باشیم چراکه قادر نیستیم حس کنجکاوی را از آنها بگیریم. انسان اصولا کنجکاو است. این موضوع نیاز به آموزش و زمان دارد.»
قراییمقدم در ادامه با تاکید بر دشواری بیشتر تغییر فرهنگ در جوامع سنتی و افراد میانسال عنوان کرد: «فرهنگ در درازمدت شکل میگیرد و با مداومت در امر آموزش و فرهنگسازی، رفتارهای غلط فرهنگی مردم کم خواهد شد اما از بین نخواهد رفت. فرهنگ، شیشه و دستگیره نیست که بتوانید آن را باز کنید، دور بیندازید و عوض کنید.
پروسه تغییر و اصلاح بخشهایی از فرهنگ درازمدت است و خیلی دیر تغییر میکند. هیچکس نمیتواند خود را عوض کند، چنان که بسیاری از مهاجران در کشور جدید قادر به تغییر کامل خود نیستند و نمیتوانند هویت و فرهنگ اول خود را پاک کنند.
ضمن آنکه هرچه جامعه سنتیتر، محافظهکارتر، اصولگراتر و پیرتر باشد، دیرتر تغییر میکند. از سوی دیگر نسل جدید ناخودآگاه در حال تغییر هستند و شاید بهترین فرصت برای اصلاح فرهنگی کودکان باشد.»
قراییمقدم اظهار کرد: «کودکان امروزی به مسائلی تسلط دارند و از آن باخبرند که ما نسلهای قدیمیتر از آن بیخبریم یا به آنها بیتوجه بودهایم. نسل جوان زودتر تغییر میکند. طبیعی است هرچه سن افراد بیشتر باشد دیرتر تغییر میکند. هرچه باورهای اصولگراییشان و اعتقاداتشان اصیلتر و قدیمیتر باشد دیرتر تغییر میکند. به عنوان مثال هرچقدر به مردم توصیه میشود صرفهجویی کنند از خرجهای بیجا و ریخت و پاشهای اضافه صرف نظر کنند، آنها این کار را نمیکنند چون نمیتوانند فرهنگ مصرفگرایی خود را تغییر دهند.»