روستا نمیتوان گفت، چون علاوه بر وسعت زیاد، خیابانهای آسفالتهی مدرن، مراکز خرید بزرگ با برندهای معروف، معابر سنگفرش گردشگری و سایر امکانات یک شهر امروز را داراست. به آن با قطعیت شهر هم نمیتوان گفت، زیرا در خیلی از جاهای آن، وقتی مثلا از اتوبوس شهری پیاده میشوید، کنارتان در منطقهی مرکزی شهر، یک مزرعه را میبینید با چند اسب در آن، یا وقتی از کتابخانهی عمومی بزرگ یا جایی شبیه آن خارج میشوید، ممکن است روبهرویتان چند قو و غاز را ببنیید که در برکهای شنا میکنند.
اپلدورن که با قطار حدود یک ساعت و سه ایستگاه با پایتخت کشور (آمستردام) فاصله دارد، برای ایرانیها چندان شناخته شده نیست؛ تا جاییکه در ویکیپدیای فارسی و دیگر منابع اینترنتی هم دربارهی آن چیز زیادی به زبان فارسی موجود نیست اما تعداد ایرانیهایی هم که در آن زندگی میکنند، کم نیستند. حتا کلیسای پروتستانی در آن بهنام کوروش نامگذاری شده و بعضا محل تجمع ایرانیان مهاجر منطقه است.
اپلدورن شهری است که در تاریخ سلطنتی اروپا شناخته شده است و اکنون نیز ویژگیهایی اقتصادی دارد که آن را به مرکز مهم اشتغال در شرق هلند تبدیل کرده است. اما در این میان، توجه عمومی نسبت به حفظ هویت طبیعی و محیط زیستی شهر و نیز منطقه به قدری ویژه است که بهعنوان یک الگو میتواند به جهانیان معرفی شود. این توجه به حفظ محیط زیست طبیعی تا جایی پیش رفته است که چند سال پیش در اتفاقی نادر، یک پارکینگ بهنسبت بزرگ در آن به یک پارک بزرگ تبدیل شد.
سالها پیش یک پارک شهری با یک نهر روان در آن، در اپلدورن وجود داشته که طبق تصمیمی، به یک پارکینگ عمومی تبدیل میشود. بعدا اما با یک تصمیم جمعی، پس از برگزاری جلسههایی و ارزیابی طرحهای ارایهشده و نظر سهامداران، طرحی اجرا میشود که طی آن، دو طبقه پارکینگ زیرزمینی احداث شده، بالای آن و بر روی سقف طبقهی دوم، پارک قدیمی احیاء میشود، فضای سبز بزرگ ایجاد و نهر آب هم دوباره در آن روان میشود.
حالا مردم میتوانند در اپلدورن، ماشینشان را در پارکینگ عمومی پارک کنند، به طبقهی بالا بروند و روی نیمکتهای چوبی کنار نهر بنشینند و اگر دوست داشتند، پایشان را هم در آب خنک نهر فرو کنند یا حتا از امکانات ورزشی و تفریحی پارک استفاده کنند. این یک تجربهی زیستی موفق در جامعهی شهری امروزی است که فطعا به یک الگوی موفق هم میتواند تبدیل شود.
این اتفاق در شهری رخ داده که انگیزهی زندگی سالم در آن واقعا ریشهدار است. در این شهر ساختمان بلندمرتبه تقریبا دیده نمیشود، بسیاری از خانهها عموما ویلایی یا به شکل کلبه هستند، مهمترین وسیلهی عبور مرور در شهر که بعضا بهخاطر وجود برکهها و باغها و باغچهها فاصلههای طولانی دارد، دوچرخه است و هر فردی وقتی هویت دارد که علاوه بر کارت شناسایی ملی، یک دوچرخه هم بهنام و در تملکش داشته باشد.
در چنین محیطی بچهها برای مدرسه رفتن شوق دارند و همگان برای دوچرخهسواری. درواقع دوچرخهسواری در شهر حداقل سه خاصیت دارد؛ عبور و مرور کمهزینه، بدن سالم و ورزیده، و هوا و محیط سالم و عاری از تراکم دود وسایل نقلیه.
با این حال شاید برای کسانی که به زندگی در چنین محیطهایی عادت ندارند، خیلی معلوم نباشد که اقامت در شهری با چنین ساختار سالم و بهداشتی که فروشگاههای آن هم عصرها تعطیل میشوند و مردمش شبها زود میخوابند و صبحها زود برمیخیزند، برای کوتاهمدت دلپذیر است و در بلندمدت آزاردهنده میشود یا خیر، اما هرچه هست، بیشک این یک شهر و شرایط زیستیاش رؤیایی است که البته رؤیا نیست.
علیرضا بهرامی – ایسنا