ساختار این خودرو آنقدر ساده بود که میشد آن را حتی در آلونک حیاط خانه ساخت و آنقدر سریع بود که از طرف مسابقات مختلف رانندگی ممنوع شد تا برای دیگرخودروها هم شانسی باقی بماند. این خودرو شاهکار فلسفهی مینیمالیست کالین چاپمن است که دو شرکت خودروساز، در ابتدا لوتوس و سپس از سال ۱۹۷۳ کاترهام، شهرت و اعتبار خود را بر شالودهی آن بنا کردند.
هنگامی که اولین بار در نمایشگاه خودروی ژنو از آن پردهبرداری شد، بهسختی میشد تصور کرد چنین خودروی زیبایی برای تولید آماده باشد؛ فارغ از این که این خودرو چهاندازه سریع خواهد بود. این همهی ویژگیهای مورد نیاز برای محبوبیت چنین خودرویی نیست؛ یک خصوصیت حیاتی این خودرو، مقرون به صرفه بودن آن بود. برای بسیاری از علاقهمندان خودروهای اسپرت، شاید این بهترین پیشرفت ممکن در هنر طراحی خودروهای اسپرت بوده است.
ایلان خودرویی زیبا، سبک و سریع بود. اما واقعیت این است که هدایتپذیری هیچ خودروی جادهای تا آن زمان به خوبی ایلان نبود. این عامل سبب شد ماندگاری نام ایلان در تاریخ تضمین شود. جالب اینکه حتی تا امروز تعداد معدودی از خودروهای تولیدشده موفق شدهاند فرمانپذیری نزدیک ایلان از خود به نمایش بگذارند.
در خلال سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۵، تیم فراری موفق به کسب ۶ عنوان قهرمانی پیاپی در مسابقات ۲۴ ساعتهی لمانز شده بود. هنری فورد دوم که شدیدا خواهان کسب عنوان قهرمانی این مسابقات توسط خودروهای فورد بود، مذاکرات خود را جهت خرید فراری شروع کرد.
هرچند در ابتدا فراری علاقهی خود را برای نهایی کردن این معامله ابراز کرد، اما در نهایت با مخالفت انزو فراری، این معامله نهایی نشد. اما هنری فورد مأیوس نشد و به بخش مسابقات شرکت خود دستور داد خودرویی بسازند که بتواند ایتالیاییها را در لمانز نابود کند.
این خودرو در سال ۱۹۶۴ ساخته شد و در نهایت، در سال ۱۹۶۶ هنری را به آرزوی خود رساند. در آن سال GT40 موفق به کسب سه رتبهی اول مسابقات لمانز شد. این اولین بار در تاریخ بود که یک خودروی آمریکایی قهرمانی لمانز را به دست میآورد؛ و اولین باری که فراری از یک عضلانی آمریکایی شکست میخورد.
هنگامی که فورد در سال ۱۹۶۵ از موستانگ رونمایی کرد، به همگان ثابت کرد که خریداران خودرو حتی در سادهترین شکل حمل و نقل نیز به سبک خودرو اهمیت میدهند. موستانگ بر پایهی خودروی نهچندان باکلاس فورد فالکون ساخته شد؛ خودرویی که بر مبنای اقتصادی بودن تا حد امکان و در عین حال اولویتدهی به مهندسی و ویژگیهای کاربردی در برابر عملکرد خودرو طراحی شده بود.
با بهرهگیری از بدنهای که بهدقت طراحی شده بود تا شبیه خودروهای اسپرت باشد و سوار کردن آن بر شاسی و پیشرانهی فالکون، موستانگ به سوگلی محبوب همهی آمریکاییها، از ستارههای هنری گرفته تا منشیها، تبدیل شد و به همه ثابت کرد که سبک و ظاهر خودرو واقعا مهم است. اهمیت این ویژگی آنقدر زیاد است که باعث شده موستانگ آخرین خودروی عضلانی بازمانده با تولید پیوسته از دههی ۶۰ میلادی تا کنون باشد.
رانندگی با این خودروی فوقالعاده جذاب، بهتر از هر خودروی آمریکایی دیگر بود که تا آن زمان تولید شده بود و در عین حال، قیمت آن واقعا ارزان بود. این خودرو با به ارمغان آوردن قدرت برای مردم، شش ماه پس از شروع تولید به سریعترین نرخ فروش در تاریخ رسید. تنها پس از ۱۸ ماه، بیش از یک میلیون دستگاه موستانگ به فروش رفته بود.
تویوتا امسال با ادعای این که کرولا پرفروشترین خودروی تاریخ است، تبحر خود را در تولید خودروهای ایدهآل خانوادهگی مجدد به رخ همگان کشید. اگر همهی ۱۱ نسل و همهی مدلهای تولیدشده را در نظر بگیریم، به صحت این ادعا پی میبریم.
کرولا بهعنوان خودرویی جمعوجور و کوچک با ابعادی حدود پنج هشتم خودروهای مشابهی که در دیترویت تولید میشد، پا به عرصهی وجود نهاد. همزمان با بحران بنزین آمریکا در دههی ۷۰ میلادی، کرولای مقرونبهصرفه و قابل اعتماد اولین خودروی ژاپنی بود که جای پایی واقعی در آمریکا برای خود دستوپا کرد. در اواسط دههی ۸۰ میلادی، کرولا مثل سایر سدانهای کوچک، به سمت سیستم محورجلو تغییر مسیر داد. این خودرو هنوز هم یکی از پرفروشترین تولیدات تویوتا است.
از آنجا که زیبایی ظاهری، موضوعی سلیقهای است، نمیتوان با قاطعیت گفت میورا زیباترین خودروی تولیدشده به دست بشر است. اما حداقل همه موافقند که تا امروز هیچ رقیب دیگری به اندازهی میورا نمیتواند چنین ادعایی داشته باشد.
میورا به عنوان اولین خودروی اسپرت موتور وسط محورعقب، به قالب استانداردی برای سوپرخودروهای امروزی بدل شد. این خودرو در زمان عرضه، سریعترین خودروی جادهای ساختهشده تا آن زمان بود. میتوان ردپای میورا را در ساختار آخرین سوپرخودروهای مشهور تولیدشده توسط مکلارن، فراری و پورشه پیدا کرد. میورا یکی از مهیجترین و زیباترین خودروهای تمام دوران است که ثابت کرد خودرو فقط یک وسیلهی نقلیه نیست، بلکه میتواند یک آرزو یا رؤیا باشد.
برخی افراد نکتهبین به شما خواهند گفت رنجروور اولین شاسیبلند لوکس واقعی نبود؛ بلکه این عنوان متعلق به جیپ واگونیر است و بنابراین افتخار اختراع این رده متعلق به رنجروور نیست. این حرفها را فراموش کنید. از نظر اثرگذاری، هیچ شاسیبلندی بعد از لندرور اولیه چنین اهمیتی نداشته است. از زمان تولید رنجرور، تواناییهای آفرود به ویژگی پایهای که همهی شاسیبلندها باید از خود ارائه دهند، تبدیل شد.
رنجروور نشان داد که میتوان در گلولای، سنگ و برف تأثیری ویرانگر داشت و همزمان راحتی سرنشینان را نیز حفظ کرد.
با وجود اینکه این خودروساز ژاپنی قبل از دههی ۷۰ میلادی هم در حال فروش خودروهای خود در ایالات متحده بود، دههی ۷۰ دورانی بود که همه چیز شتاب گرفت. به مدد بحران فراگیر سوخت در آمریکا، مشتریان خرید خودروهای کوچکتر و مقرونبهصرفهتر همچون هوندا سیویک را ترجیح میدادند.
این شروع یک انقلاب در آمریکای شمالی بود که خودروسازان داخلی را از مرکز توجه خارج کرد و خودروسازان ژاپنی را از نوآوری به جریان اصلی تولید سوق داد.
با پایان این دهه و تبدیل خودروهای کوچک محورجلو به یک هنجار عمومی، هوندا سیویک بهعنوان یک نام محبوب برای خودروهای خانوادگی شناخته شد؛ و با پایان دههی بعدی، اتومبیلهای سواری محورعقب به یک کالای کمیاب تبدیل شدند.
حتی در سال ۱۹۷۴ توربوشارژ یک تکنولوژی قدیمی بود. این تکنولوژی قبلا در هواپیماها، خودروهای مسابقهای و حتی بعضی خودروهای عجیب خیابانی آمریکایی مورد استفاده قرار میگرفت.
اما این پورشه بود که پس از سالها تجربه در ساخت خودروهای توربوشارژ در مسابقات مختلف - از جمله پورشه 917/30 با قدرت ۱۱۰۰ اسب بخار که در سال ۱۹۷۳ موفق به قهرمانی در همهی مسابقاتی که شرکت کرده بود، شد - این تکنولوژی را برای استفاده در خودروهای جادهای به تکامل رساند.
در نهایت پورشه در سال ۱۹۷۴ مدل ۹۱۱ را به بازار عرضه کرد و پرچمدار جاودانهی استفاده از تکنولوژی توربوشارژ شد که اکنون پس از ۴۰ سال، اهمیت آن بیش از هر زمان در حال پدیدار شدن است.