در این سری مقالات قصد داریم ضمن مرور مهمترین نقاط عطف تاریخ صنعت خودروسازی، با خودروهایی که بیشتر از همه جهان را تغییر دادهاند، آشنا شویم. پیشنهاد میکنیم «قسمت اول ۵۰ خودرو که جهان را تغییر دادند» را برای آشنایی با روند پیشرفت صنعت خودروسازی مطالعه کنید. اکنون با قسمت دوم این سری مقالات همراه ما باشید.
مدرکی واقعی برای اثبات این که مواد اولیه برای پختن یک غذای خوشمزه کافی نیست، بلکه آشپزی اهمیت دارد که با ترکیب این مواد، غذایی دلچسب میپزد. ویژگی خاص بیامو ۳۲۸ در توجه به جزئیات بود که یک رودستر معمولی اما زیبا را به یکی از قابل احترامترین خودروهای قبل از جنگ جهانی تبدیل کرد. استفاده از سرسیلندری با طراحی هوشمندانه، آیرودینامیک بسیار خوب و توجه وسواسی به وزن خودرو، باعث خلق خودرویی سبک، سرشار از هیجان و با قابلیت رسیدن به سرعت ۱۶۰ کیلومتر بر ساعت تنها با یک پیشرانهی دو لیتری شد. بیامو اعتبار خود را بر شالودهی ۳۲۸ ساخت و هنوز هم به همین اعتبار مینازد.
آیا امکان پیروزی متحدین در جنگ جهانی بدون Willys MB وجود داشت؟ با اطمینان سخن گفتن در این مورد سخت است، اما جیپ Willys MB در جنگ جهانی دوم به متحدین کمک بسیار بزرگی کرد. با پایان جنگ، Willys تمرکز برند خود را بر ساختن نسخهای غیرنظامی از این خودرو گذاشت. خودروی CJ-2A که مثل یک اسب بارکش طراحی شده بود، در سال ۱۹۴۵ به روی خط تولید رفت.
بهجز درب پشت، تایرهای یدک نصبشده کنار خودرو، چراغهای جلوی بزرگتر و جلوپنجرهی کوچکتر، CJ-2A تفاوت چندانی با MB نداشت. سیستم انتقال خودرو بهروز و تجهیزات رفاهی اندکی به نسخهی غیرنظامی جیپ اضافه شده بود. برای چنین خودرویی بازار خوبی وجود دارد، چراکه روح علاقه به چنین خودروهایی، هنوز هم در جسم جیپ رنگلر حس میشود.
لندرور نمونهی کاملی از ساخت خودرو بر اساس مصلحت دوران است. این خودرو با بدنهای از جنس آلومینیوم ساخته شد، چرا که پس از جنگ جهانی مقادیر زیادی ضایعات آلومینیوم وجود داشت و این بدنه بهگونهای طراحی شد که کمترین میزان انحنا در آن استفاده شود تا هزینههای شکلدهی به حداقل ممکن برسد. هرچند این خودرو بهعنوان چارهای موقت برای اوضاع بدخیم اقتصادی پس از جنگ طراحی و ساخته شد، اما در واقع همانطور که همه میدانیم، بدنهی سبک و مقاوم و همچنین ظاهر نمادین آن، علاوه بر ویژگیهای آفرود این خودرو، باعث شد عمر تولید آن به ۷۰ سال برسد.
هرچند لندرور اولین خودروی آفرود نبود، این اولین خودرویی بود که با دارا بودن ویژگیهای آفرود با تولید انبوه در دسترس مردم بود. این خودرو به مردمی که در مناطقی با دسترسی سخت زندگی میکردند، امکان گردش بیشتر فراهم میکرد و همینطور برای کشاورزان امکان استفاده از هزاران ابزار قابل اتصال را فراهم ساخت. در این خودرو برای اولین بار از سیستم دو دیفرانسیل استفاده شد که امروزه یکی از محبوبترین قابلیتها است.
سال ۱۹۴۸ بریتانیا در ورشکستگی غوطهور بود و مردم آن کشور در ریاضت اقتصادی پس از جنگ جهانی غرق شده بودند. در آن زمان خودرویی جدید با نامی جدید از ناکجا سر برآورد. این زیباترین چیزی بود که مردم تا آن روز دیده بودند.
این خودرو از پیشرانهی شش سیلندر خطی با دو میل بادامک بهره میبرد و وعدهی رسیدن به سرعت ۱۹۲ کیلومتر بر ساعت میداد؛ آن هم در روزگاری که اکثر خودروها در حال تقلا برای رسیدن به نصف این سرعت بودند. مهمتر از آن، جگوار یک خودروی مقرونبهصرفه بود. این داستان XK 120 در سال ۱۹۴۸ بود و شاید مطلوبترین خودروی تمام دوران بریتانیا یا هر کشوری است که در آن تولید شده است.
فولکسواگن بیتل با دارا بودن محبوبترین طراحی خودرو تاکنون، طراحی سادهی خود را برای بیش از ۴۰ سال تغییر نداد. این خودرو توسط فردیناند پورشه بهعنوان خودرویی ارزان برای مردم آلمان پس از جنگ جهانی دوم طراحی شد.
ریشهی فولکسواگن بیتل به دههی ۳۰ میلادی بازمیگردد؛ هنگامی که آدولف هیتلر دستور ساخت آن را داد. اما نقطهی عطف این خودرو در دههی ۵۰ اتفاق افتاد، هنگامیکه این خودرو به یک پدیدهی جهانی تبدیل شد. با تعریف دوبارهی خودروی مقرونبهصرفه و قابل اعتماد، بیتل در بسیاری از زمینهها معادل دههی پنجاهی فورد مدل T بود. با گذشت زمان، مردم بیشتر و بیشتر مکانیزم ساده و رویکرد تولید ساده این خودرو را تحسین کردند.
با فروش میلیونها نسخه در سراسر دنیا، بیتل به محبوبیتی چشمگیر در ۲۰ سال بعدی از تولید خود دست یافت. فروش نهایی این خودرو که تا سال ۲۰۰۳ تولید میشد، پس از ۶۵ سال به عدد بینظیر ۲۱ میلیون دستگاه رسید. این خودرو آنقدر موفق بود که بسیاری از خودروسازان را وادار به تفکر دوباره در مورد استراتژیهای خودروهای کوچک خود و حتی تلاش برای کپی کردن فرمول بیتل کرد.
مردم احتمالا تا ابد در مورد اولین سوپرخودروی تاریخ به مجادله خواهند پرداخت؛ اما در مورد ادعای 300SL بهعنوان اولین خودروی جهان با درهای بالپرندهای (بالا بازشو) هیچکس شک نخواهد کرد. این خودرو سبک و زیبا بود و آیرودینامیک و پیشرانهی ۳ لیتری ۲۲۰ اسب بخاری تزریق مستقیم آن، قطعا دههها جلوتر از زمان خود بود. این خودرو که سرعت آن به ۲۲۴ کیلومتر بر ساعت میرسید، گویا مستقیما از فیلمهای علمی-تخیلی آمده بود.
اگر میخواهید بدانید این خودرو در زمان خود چه اندازه سریع بود، جالب است بدانید یک نمونهی اولیهی استاندارد از این مرسدس بنز وارد مسابقات Mille Miglia سال ۱۹۵۵ شد و در بین تمامی خودروهای مسابقهای رتبهی پنجم را بهدست آورد.
سیتروئن DS برای سیستم تعلیق روغنی-هوایی خود بسیار مورد تحسین قرار گرفت؛ سیستمی که بهجز سیتروئن، هرگز بهصورت گسترده مورد استفاده قرار نگرفت. با این حال، مفهوم سیستم تعلیق روغنی-هوایی توسط خودروسازان متعددی از جمله رولزرویس، بیامو و مرسدس بنز به منظور ارتقاء کیفیت سواری و برخورداری از یک سیستم تعلیق خودتنظیمشونده مورد استفاده قرار گرفت.
از جمله امکانات جالب این خودرو چراغهای جلوی متحرک بود. این چراغها به فرمان مرتبط بودند و برای روشن کردن گوشهها، هنگام پیچیدن خودرو به سمت چپ و راست میچرخیدند. این ویژگی بیش از ۶۰ سال قبل پیشگام سیستمهای کنونی چراغهای متحرک بود که حالا در خودروهای مدرن مورد استفاده قرار میگیرد.
نام و آوازهی این خودرو آنچنان اعتباری برای سیتروئن به ارمغان آورد که این شرکت پس از ۶۰ سال نام این خودرو را به برندی مجزا تبدیل کرد. تنها زمان میتواند مشخص کند که آیا این برند هم مانند سیتروئن DS میتواند به موفقیت برسد یا نه.
شهرت Toyopet Crown به این خاطر است که این خودرو اولین خودروی ژاپنی فروخته شده در ایالات متحده است. هرچند فروش آن در ژاپن خوب بود، اما به دلیل اینکه برای بازار آمریکا بیش از حد کوچک، کند و غیرقابل اعتماد بود، نتوانست در آمریکا به فروشی بیش از ۲۰۰۰ دستگاه برسد. اما تجربهی خودروهای جمعوجور مثل کراون، بخشی از آیندهی آمریکا بود. تویوتا با یادگیری از این تجربه، در سال ۱۹۶۴ به این رقابت بازگشت. تا سال ۱۹۶۶ تعداد نمایندگان تویوتا در آمریکا به ۶۰۰ واحد رسید و امروزه کمری معمولا هر سال پرفروشترین خودروی بازار آمریکا میشود.
اگر مینی به دنبال انقلاب خودروهای کوچک بود،فیات 500 تکامل نهایی پذیرش خودروهای کوچک آن دوران بود. ممکن است خودروی کوچک و ارزانی بوده باشد، اما بهترین مغزهای ایتالیایی پشت آن بودند؛ ظاهر نمادین آن کار دانته گیاکوسا و پیشرانهی دو سیلندر کوچک آن نتیجهی تلاش طراح موتور تیم فرمول یک فراری، اورلیو لامپردی بود. تا به امروز، برای رانندگی درونشهری محض با خودرویی زیبا که بتوان آن را هر جایی پارک کرد و هر جایی با آن دور زد، مشابهی برای فیات ۵۰۰ ندیدهایم.
در سال ۱۹۵۹ شرکت موتور بریتانیا (BMC) خودرویی معرفی کرد که به نماد دههی ۱۹۶۰ میلادی و انقلابی در صنعت خودروسازی آن دوران بدل شد. این هاچبک کوچک که نام مینی کاملا معرف آن است، نحوهی تولید خودروهای سواری را در آینده بازتعریف کرد.
مینی با استفاده از پیشرانهای که بهصورت عرضی و سیستم انتقال قدرت نصبشده زیر پیشرانه که روانکاری آن با روغن موتور یکپارچه شده بود، یک شگفتی تمامعیار در فشردهسازی و کوچکسازی بود.
این تمهیدات و استفادهی حداکثری از فضای داخل، جاگیری چهار سرنشین بزرگسال را در خودرویی که تنها اندکی بیشتر از ۳ متر طول داشت، امکانپذیر ساخت. اما مهمتر از آن، نصب عرضی پیشرانه به استانداردی برای کلیهی خودروهای محورجلو که پس از این خودرو تولید شدند، تبدیل شد؛ هر چند در بیشتر آنها از سیستم انتقال قدرت مجزا استفاده میشود.
مینی یک وسیلهی حمل و نقل ارزان، کاربردی، اقتصادی و جالب برای میلیونها نفر تبدیل بود و در نظرسنجی از کارشناسان صنعت خودرو در سال ۱۹۹۹، پس از فورد مدل T دومین خودروی تأثیرگذار قرن بیستم میلادی شناخته شد.
ادامه دارد...