۰۷ آذر ۱۴۰۳ - ۰۲:۳۱
- فروش نقدی ۴ محصول بهمن دیزل آغاز می‌شود
- فروش نقدی با تحویل فوری ون باری اینرودز آغاز شد
- ارز واردات خودروهای کارکرده از کجا تامین می‌شود؟
- ریخت‌وپاش دلار خودرویی؟
- با چه شرایطی می‌توان خودرو برقی وهیبرید کارکرده وارد کرد؟
- خودروهای کارکرده سوژه انتقاد مجلس به دولت شد
- الزام استفاده از شناسه کالا برای ثبت سفارش های صنایع خودرو
- آیین نامه واردات خودروهای کارکرده کجاست؟
- آیا روند مجوزدهی‌ها تسهیل خواهد شد؟
- اختلاف قیمت میان کارخانه و بازار خودروها کاهش یافت
پدال نیوز// در حاشیه انتشار خبر توقف تولید پژو 405 و احتمال ورود خودروهای ساخت آلمان به کشور.
به طعنه گفت به پیکان شبی چهار صد و پنج
که ای رفیق تو را عمر رو به پایان است
رسیده فرصت تو جان من به آخر خط
که جای تو نه خیابان که بل بیابان است
تو را محل گذر بعد از این به اوراقی است
نه از برای تردد نه بهر جولان است
هر آنکه در گذر روزگار ساکن ماند
سِزاشّ مردن او زیر چرخ گردان است
ز جان مردم بیچاره تو چه میخواهی
به استقامت تو کلِ دهر حیران است
خدا مدد بکند جای تو نشینم زود
که حال نوبت جولان من به میدان است
"برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی"
که پای تا به سرت جمله عیب و نقصان است...
به حوصله بشنید صحبت چهار صدو پنج
چونانکه عادت دیرین و رسم پیکان است
نشت بر لب جوی و به خنده پاسخ داد
چنان دقیق که گویی حکیم لقمان است
بگفت: غره مشو جان من، در این وادی
هزار نکته ی نا گفته نیز پنهان است
در این دیار مرا عاشقانه می خواهند
چو همرهی که به گرمابه یا گلستان است
تو میهمان همین پنج روز و شش هستی
چو نو گلی که به باغی رسیده مهمان است
بدون هیچ رقیبی، حریف می طلبی؟
تو غافلی ز رقیبی که سوی آلمان است
اگر که پای حریفان رسد به این میدان
یقین دو چشم تو از عمق درد گریان است
منبع: خبر آنلاین
به طعنه گفت به پیکان شبی چهار صد و پنج
که ای رفیق تو را عمر رو به پایان است
رسیده فرصت تو جان من به آخر خط
که جای تو نه خیابان که بل بیابان است
تو را محل گذر بعد از این به اوراقی است
نه از برای تردد نه بهر جولان است
هر آنکه در گذر روزگار ساکن ماند
سِزاشّ مردن او زیر چرخ گردان است
ز جان مردم بیچاره تو چه میخواهی
به استقامت تو کلِ دهر حیران است
خدا مدد بکند جای تو نشینم زود
که حال نوبت جولان من به میدان است
"برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی"
که پای تا به سرت جمله عیب و نقصان است...
به حوصله بشنید صحبت چهار صدو پنج
چونانکه عادت دیرین و رسم پیکان است
نشت بر لب جوی و به خنده پاسخ داد
چنان دقیق که گویی حکیم لقمان است
بگفت: غره مشو جان من، در این وادی
هزار نکته ی نا گفته نیز پنهان است
در این دیار مرا عاشقانه می خواهند
چو همرهی که به گرمابه یا گلستان است
تو میهمان همین پنج روز و شش هستی
چو نو گلی که به باغی رسیده مهمان است
بدون هیچ رقیبی، حریف می طلبی؟
تو غافلی ز رقیبی که سوی آلمان است
اگر که پای حریفان رسد به این میدان
یقین دو چشم تو از عمق درد گریان است
منبع: خبر آنلاین
خبر فارسی
تازه های سایت
