پدال نیوز: در ۳۰ ژوئن سال ۱۸۶۳ در دهـکده گـرینفیلد، واقع در ده مایلی جنوب دیترویت، کودکی متولد شد که بعدها در دنیای اقـتصاد و صنعت، بسیار مشهور شد.
به گزارش پدال نیوز، در روز ۱۶ ژوئن سال ۱۹۰۳، شرکت فورد تأسیس شد. به همین مناسبت نگاه مختصری داریم به زندگی هنری فورد.
در
۳۰ ژوئن سال ۱۸۶۳ در دهـکده گـرینفیلد، واقع در ده مایلی جنوب دیترویت،
کودکی متولد شد که بعدها در دنیای اقـتصاد و صنعت، بسیار مشهور شد. پدرش
ویلیام فورد یک انگلیسی پروتستان مذهب بود کـه در نزدیکی کرک Corkدر
ایرلند مـتولد شـده بود و در ۱۸۴۷ به همراه والدین خود بامریکا مهاجرت
کرده بود و مادرش بنام ماری لیتیگات، از پدر و مادر آلمانی در امریکا به
دنیا آمده بود که دوازده سال پس تولد هنری فوت کرد.
تحصیلات
اولیه فورد در مدرسه گرینفیلد انجام گـرفت و مدتی نیز در مدرسه بازرگانی
به تحصیل پرداخت. وی به علت علاقه شدیدی که به امور صنعتی پیدا کرده بود،
به فرا گرفتن صنعت خودروسازی روی آورد. اما از آنجا که پدرش دهقان بود و
بنابر سنت روستانشینان فرزندی شایسته است کـه مانند پدر علاقه به خاک
داشته و از پیشه کشاورزی پرهیز نکند، هنری تحت فشار زیادی بود تا کشاورز
شود و او نیز از آنجا که قصد ازدواج با دختر سرکشاورز همسایه را داشت در
۱۸۸ پیشنهاد پدر را پذیرفت و در زمینی به مساحت ۳۲۰ هزار مـتر مـربع که
داری چوپ فراوان بود مشغول کار شد و در ضمن اینکه در زمین خود کارخانه
چوببری به پا کره و به فروش الوار میپرداخت، به تعمیر ماشینهای
کشاورزی نیزمیپرداخت. او یک سال بعد یعنی از ۱۸۸۷ با «کلی بـریان» ازدواج
نـمود.
پس از ازدواج با کلی دیگر فورد دلیلی نداشت که علیرغم میل
باطنی خود در محیطی محدود که برای بروز ابتکار و ذوق فنی او میدان
مناسبی نبود، اوقاتاش را سپری کند، از این رو مزرعه را رها کرد و عازم
دیتـرویت شد و در شـرکت برق ادیسون بعنوان مهندس و تکنیسین مـشغول کـار
شد.
مطالبی که در مجلات امریکایی و انگلیسی درباره خودرو منتشر
میگردید فورد را تحت تأثیر قرار داد و سبب شد که وی در منزل خود
کـوششهایی در جـهت سـاختن خودرو به کار برد تا اینکه در بهار ۱۸۹۶ موفق
شـد اولیـن «درشکه بدون اسب» را تهیه کند.ا ین اتومبیل که اکنون در یک
نمایشگاه در دیترویت قرار دارد، شبیه اتومبیلهای معمول نبود. این وسیله، ۴
چرخ سیمی ، به چرخ های یک دوچرخه سنگین شباهت داشت و به وسیله یک اهرم
شبیه سکان قایق ، رانده می شد. این وسیله فقط در جهت جلو رانده می شد.
سـه
سـال بعد او با تکمیل ۳ اتومبیل احساس نمود مهارت کافی بـدست آورده است،
در این زمان او از شرکت ادیسون خارج و با کمک چند نفر شرکت اتومبیل
سازی دترویت را تأسیس کرد، شرکتی که خود او در آن سرمـهندس بـود. این
شرکت در اواخر سال ۱۹۰۰ منحل گردید و فورد علت آنرا عدم تـمایل
گـردانندگان آن به تولید انبوه از یک مدل استاندارد ذکر کرد.
در
سال ۱۹۰۳ با همراهی دوازده نفر سهامدار، شرکت موتور فورد را بـا سـرمایه
اسـمی صد هزار دلار تشکیل داد که فقط ۲۸ هزار دلار آن پذیرهنویسی شده و
از این مبلغ هم در واقع نصف آن پرداخت شـده بـود. فـعالیت شرکت به نحو
مطلوبی جریان داشت و سود سرشاری که نصیب آن گردید موجب شد که مـدلهای
بـهتری سـاخته و عرضه گردد. با خروج الکساندر مالکلمسن -شریک عمده او- از
شرکت که با نقشه فورد کژمبنی بـر افزایش تولید و کاهش قیمت فروش مخالف
بود، فورد دارای اکثریت سهام شد و ریاست شـرکت را بـدست گـرفت.
این عکسی است از بنای اولیه این شرکت در بدو تشکیل!
در
اکتبر سال ۱۹۰۸ فورد مدل تی به بازار عرضه شد. این مدل دارای غربیلک فرمان
در سمت چپ بود. بعد از آن تمامی کارخانجات دیگر نیز این کار را تقلید
کردند. در این مدل، تمامی موتور در یک بسته قرار داشت و چهار سیلندر در یک
قسمت ثابت بودند. این اتومبیل بسیار ساده برای رانندگی مناسب و تعمیر کردن
آن نیز بسیار ارزان بود. قیمت آن در سال ۱۹۰۸ ، حدود ۸۲۵ دلار بود (معادل
۲۱۳۴۰ دلار امروزی) و با کم شدن قیمت تا سال ۱۹۲۰ بیشتر رانندگان آمریکایی،
رانندگی را با مدل T یاد گرفته بودند.
سپس
فورد به تبلیغات بسیار زیادی در دیترویت پرداخت تا مطمئن باشد که تمامی
روزنامهها و مجلات تبلیغی از محصول او دارند. فورد همچنین با فروشندگان
محلی روابط خوبی برقرار کرد و اتومبیل خود را در تمامی شهرهای آمریکای
شمالی پخش کرد. این فروشندگان از سود فروش اتومبیلها به ثروت زیادی رسیدند.
همچنین فورد علاقه زیادی به فروش اتومبیل خود به کشاورزان داشت، زیرا
معتقد بود اتومبیل باعث بهبود تجارت کشاورزی نیز میشود. در این سالها، و
در چندین سال متوالی، شرکت او سود ۱۰۰ درصد به دست آورد.
در سال
۱۹۱۴ تولید از ۲۵۰هزار دستگاه در سال عبور کرد. در سال ۱۹۱۶ قیمت اتومبیل
به ۳۶۰ دلار کاهش یافت (معادل ۷۰۲۰ دلار در ۲۰۰۸). این کار باعث افزایش
تولید به ۴۷۲هزار دستگاه در سال گردید. در سال ۱۹۱۸ نیمی از اتومبیلهای
ایالات متحده از مدل تی بودند.
فورد
در امر تولید کالا معتقد بود که در درجه اول باید از لحاظ کیفیت و قیمت
میل اکـثریت مـصرفکنندگان را در نظر گرفت و با کوشش در تقلیل قیمت بر
تعداد خریداران افزود.
موفقیت و پیشرفت کـار وی مـربوط بـاین بود که با بصیرت و نیروی درک فوق العادهای به اهمیت پنج عامل مربوط بهم پی برد:
- مردم امـریکا به ملیونها خودرو نیازمندند.
- یک مدل بادوام و ارزان میتواند به بهترین شکل، این احتیاج را برآورده کند.
- بـا تـلفیق عـناصر فناوری برای عملی ساختن تولید انبوه میتوان ملیونها وسیله نقلیه ارزان قیمت تولید کرد.
- با کاهش قـیمت کـالا بازار فروش توسعه مییابد.
- برای بالا بردن قدرت خرید و در نتیجه ازدیاد تـقاضای مـؤثر کالاهای صنعتی باید دستمزد کارگران را بالا برد.
این
مسائل که امروز از بدیهیات بشمار مـیرود، در روزگـار فورد برای
عامه به آسانی قابل درک نبود و او مجبور بود در اثبات آنها با شـرکای
خـود و تمایلات عادی صنعتی زمان مبارزه کند.
در مـورد کـارگران و
رابـطه مزد با تولید فورد اظهار داشته بـود کـه طبقه مصرفکننده
همان طبقه کارگر است و اگر بخواهیم بین تولید،زیاد و مصرف مـوازنه ایـجاد
کنیم باید در رفاه زندگی کـارگران حـداکثر کوشش را بـه عمل آید. او
بـرای اجرای این نظر خود در ژانویه ۱۹۱۴ حـداقل مـزد را که در قبال ۹
ساعت کار ۲٫۴ دلار بود به ۵ دلار در برابر ۸ ساعت کار افزایش داد.
فرضیه عـمومی تـولید در کارخانههای فورد این بود که هـمه چیز باید
در حال تـحرک بـاشد و به جای اینکه کارگر به طرف کـار بـرود، باید با توسعه
فناوری و تجهیزات، کار را نزد کارگر برد.
سیستم تولید انبوه از نـظر فـورد عبارت است از متمرکز ساختن هفت اصـل مـختلف در عـملیات تولیدی که عـبارتند از:
- قـدرت
-دقت
-صرفهجویی
-پیوستگی
-سـیستم
-سـرعت
و تکرار.
رعایت
این هفت اصل راه را برای تولید زیاد و به قیمت ارزان و بالا بردن سطح
زنـدگی بـاز خواهد کرد. به نظر فورد با تـوسعه و تـکامل سیستم تـولید
انـبوه، جـامعه صنعتی به تعداد بیسابقهای کـارگر ماهر احتیاج پیدا کرده
است. در روزگار پیشین در دنیای صنعت هیچ شغلی یافت نمیشد که یـک فرد
عادی نتواند در مدت یک ماه رموز آنرا فـرا گـیرد و نـیمی از مـشاغل آن
زمان بقدری سـاده بـود که فرا گرفتن آنها در مدت یک هفته امکانپذیر
بود. امروزه نسبت مشاغلی که میتوان در مدت یک هفته یـا کـمتر، آنـها را
فراگرفت بسیار کم است و آموختن هر حـرفه تـولیدی نـسبتا مـهمتر نیازمند
آمـوزش از یک هفته تا یک ماه است، به شرط اینکه شخص در محیط صنعتی رشد
کرده و استعداد فنی نیز داشته باشد.
دومین انقلاب صنعتی که توسط
سیستم پیچیده تولید انبوه ایجاد شد، از لحاظ فراوانی کالا در جـهان
بـیسابقه بوده است. این انقلاب به نماد فردی نیازمند بود و همانطور که
راکفلر، نماد قدرت و کروپ، نکاد پیشرفت تسلیحات بود، فورد نماد عصر تولید
انبوه است.
بعد از چندی جنگ جهانی اول در اروپا شروع شد. آمریکا
ابتدا در این جنگ مداخله نکرد، اما وقتی در سوم فوریه ۱۹۱۷، رئیس جمهور
ویلسن، روابط سیاسی آمریکا با آلمان را قطع کرد. در این زمان، هنری فـورد
بـا توجه به وخامت اوضاع و نقشی که میهن او میبایست در پیکار جهانی به
عهده میگرفت، قول حمایت از رئیسجمور را داد و حتی وعده دد که در صوت
اعلان جنگ از طرف دولت، تمام تأسیسات صنعتی خود را در اختیار ایالات
متحده قرار خواهد داد.
فورد و شرکت او عملا بیش از سایر مؤسسات
صنعتی در کوششهای جنگی دولت امریکا سهیم بودند و علاوه بر تأسیسات
فورد، منابع نیروی انسانی خود را در اختیار دولت نهاد. او گروه عظیمی از
مهندسین و صنعتگران با مغزهای متفکر و جسور در اختیار داشت، و با وجود
این مردان کار و صنعت، آزمایش هیچ ایدهای غیر عادی جلوه نمیکرد و حل
هیچ مـسألهای مـشکل نبود.
دولت امریکا در دهم ماه مه ۱۹۱۷ دو
هزار دستگاه آمبولانس به شرکت فورد سفارش داد و شعبه فورد در انگلستان
هـزار وسیله نقلیه برای مقاصد نظامی تولید کرد و همچنین شعبه شرکت در
پاریس دو هزار آمبولانس برای واحدهای فرانسوی تولید کرد.
سپس
فعالیتی عظیم در کارخانه فورد برای تولید هواپیما آغاز شـد تـا بـرای
سرکوب دشمن مورد استفاده قـرار گـیرد. در تابستان ۱۹۱۷ هنری فورد از طرف
رئیسجمهور ویـلسن به واشینگتن فراخوانده شد تا در اداره دریاداری،
خدماتی را شروع کند. از آن زمان تأسیسات صنعتی فورد همگام با سایر
فعالیتهای تسلیحاتی، اقدام به سـاخت کشتیهای جنگی کرد، اما به علت تازگی
کار و فقدان تجربه کـافی کارکنان شرکت و نرسیدن مواد اولیه لازم تولید
کشتی با مشکلات زیادی مواجه شد. چندی بعد بنا به سفارش وزارت جنگ،
فورد شروع بـه تولید تـانک کرد که از آخرین فعالیتهای جنگی او در
جنگ جهانی اول به شمار میرود.
فورد بـرای ایـجاد تسهیلاتی در
تهیه مواد اولیه، تلاش کرد که شرکتاش بتواند به طور مستقیم به منابع و
مـواد اولیـه دسـترسی داشته باشد و برای عملی ساختن این نقشه مبادرت به
خرید معادن، جنگلها و زمینهای مـورد نـیاز کرد، به طوری که تأسیسات
صنعتی فورد بر روی شبکهای از معادن آهن و زغال و کارخانههای بزرگ و
وسایل نـقلیه زمـینی و دریـایی قرار داشت که شخص فورد سهامدار عمده
آن بود و کلیه این فعالیتها براساس مـزد بـالا، تولید انبوه و قیمت گم
اداره میشد.
رفتهرفته با پیشرفت کار معلوم شد که بـهتر اسـت
قـطعات ماشین قبل از سوار شدن صادر گردیده و در کشورهای واردکننده یا
مراکز مهم فروش مونتاژ گـردد و از ایـن پس قسمت اعظم تولیدات در خارج از
مراکز تولید تکمیل و آماده میشد.
در سالهای پس از جنگ،
شـرکت فـورد دو رقیب سرسخت پیدا کرد: شرکت جنرال موتورز با در دست داشتن
دو سوم تـولید کـلی اتومبیل مقام اول را در صنعت اتومبیلسازی
امریکا داشت و والتر کرایسلر با خرید صـنایع اتـومبیلسـازی دوج و
بویژه با عرضه داشتن مدل پلیموت ارزانقیمت در ۱۹۳۱ کاملا عرصه را به فورد
تنگ کرده بود.
برای مـبارزه بـا رقـابت جنرال موتورز و کرایسلر،
فورد دست ه بتهیه مدل جدید «و-۸» زد. قبل از این تاریخ نـیز در ۱۹۲۷
اتـومبیل مدل A را تولید کرده بود، زیرا خریداران اتومبیل خواستار شکل
جدید و سرعت بودند و توسعه راهها نیز تـهیه مـاشینهای مدرن را لازم کرده
بود.
فورد
علاوه بر این به تولید تراکتور نیز همچنان ادامـه مـیداد. در این زمینه
هم شرکت بینالمللی هاروستر و جنرال موتورز، رقـبای خـطرناک او بـودند. به
طوری که در تولید تراکتور در ۱۹۳۰ هاروستر برتری خود را کـاملا حـفظ
کرده بود.
در خارج از ایالات متحده، مردمی که خواستار رسیدن به
دارایی و تأسیس صنایع سنگین بـودند،فـورد و روشهای او را کلید رسیدن
به ثروت و تـولید کـالا میدانستند. در اروپای غـربی طـرز فـکر و نظر مردم
نسبت به «فوردیسم»، مـهم بـود. در یک طرف صاحبان صنایع و مزدبگیران
قرار داشتند که با حالتی آمیخته به تحسین بـه پیـشرفت سازمان صنعتی و
افزایش مزد روزانه بـه ۵ تا ۷ دلار مینگریسند و در سوی دیـگر صنعتگران
سنتی قرار داشتند که ماشینیسم را مختلکننده زندگی میدانستند.
کـارگران
در این بین آشفته بودند، از یک سو به شعار فورد، یعنی «مزد زیـاد بـرای
ایجاد بازارهای وسیع» گوش میدادند و با رشک و حسد به وفور نعمت در
امریکا فکر میکردند و از سوی دیگر وابـستگی شدید به شیوه زنـدگی و کـار
پیشینیان داشتند.
قضاوتها در آن زمان نسبت به فورد بسیار متفاوت
بود، او در آن واحد هم ستایش میشد و هم مورد دشمنی قرار میگرفت، وی را
همزمان یک غـول اقـتصادی، یـک فرد بشردوست، ستمگری مستبد، یک مسیح یا یک
اهریمن میدانستند. اما هر چه بود، کمتر کسی پیدا میشد که او را مظهر
انقلاب سرمایهداری نداند.
از سال ۱۹۳۰، فورد آماج حملات و
انتقادهای مخالفین قرار گرفت و علت عمده آن، یکی این بود که با توسعه
سیستم صنعتی و گسترش سازمان، اجرای روش قرون وسطائی در رابطه بین کارگر و
کارفرما عملی نبود و رابطه پدر و فرزندی، نمیتوانست بین فورد و شمار
زیاد کارکنان او وجود داشته باشد و خواه ناخواه فورد در مقابل اتحادیه
کارگران اتومبیلسازی وابسته به کنگره سازمانهای صنعتی قرار گرفته بود.
دیگر
اینکه عـلاوه بـر تشکیل سازمان پلیسی در داخل تأسیسات صنعتی با لایحه
روابط ملی کار که توسط پرزیدنت روزولت تسلیم کنگره گردیده بود سخت
مخالفت میکرد.و اما سـومین و مهمترین عـلت مـخالفت قلبی مردم بویژه
کشورهای اروپای غربی این بود که در آغاز جنگ چهانی دوم، فورد شدیدا با
ورود آمریکا در جنگ و حتی کمک آمریکا به متفقین مخالفت میکرد و طـرفدار
سـیاست انزواطلبی و رها کـردن اروپا بـحال خود بود. با وجود این هنگامی
که ایالات متحده بعد از فاجعه پرلهاربر رسما وارد جنک گردید، فورد با
تمام نیروی خود در بالا بردن قدرت جنگی ایالات متحده و متفقین کوشش نمود
و توسط کـارخانه عـظیم هواپیماسازی ویلوران، تا پایان جنگ بمب
افکنهای ب-۲۴ تولید میکرد.
اما
در عین حال جالب است بدانید که که افکار ضدیهودی و نیز شیوههای اقتصادی
فورد، به صورت متناقضی در آلمان نازی طرفدار داشت، به طوری که از فورد در
کتاب مشهور نبرد من هیتلر نام برده شده است، هیتلر یک عکس تمام قد او را در
اتاقاش داشت و پیش از جنگ جهانی دوم، سفیر آلمان در کلیولند، به فورد در
۷۵ امین جشن تولد او، مدال بزرگ عقاب آلمانی را داد، که بالاترین مدال
آلمان نازی بود، که به یک خارجی ممکن بود، داده شود.
از فعالیتهای
بزرگ اجتماعی و غیر انتفاعی فورد تأسیس انستیتوی ادیسون و بیمارستان هنری
فورد و موزهای در زادگاهش است. وی با تـأسیس بـنیاد فورد بـزرگترین
مؤسسه غیر انتفاعی و اجتماعی را در جهان به وجود آورد.
هنری فورد، در ۷ آوریل ۱۹۴۷ در دیربرن ایالت میشیگان فوت کرد.