پدال نیوز: هر خودرویی با توجه به ویژگیهایی همانند امکانات رفاهی، مشخصات فنی، پیچیدگی پروسه طراحی، کیفیت ساخت و برند سازنده ارزش و قیمت نهایی معینی دارد که مقبول خریداران و طرفداران آن خودرو است....
به گزارش پدال نیوز، هر خودرویی با توجه به ویژگیهایی همانند امکانات رفاهی، مشخصات فنی، پیچیدگی پروسه طراحی، کیفیت ساخت و برند سازنده ارزش و قیمت نهایی معینی دارد که مقبول خریداران و طرفداران آن خودرو است. برای مثال قطعا انتظار داریم که یک هاچبک اقتصادی کوچک برند هیوندای از یک سدان لوکس رولزرویس بسیار ارزانتر باشد؛ چراکه علاوه بر امکانات و کیفیت ساخت، ۲ محصول در ۲ کلاس کاملا متفاوت قرار دارند و انتظارات از برند رولزرویس بسیار بیشتر از هیوندای است. با این حال هستند خودروهایی که سعی دارند تا این پیشفرضها را درنوردیده، به سطوحی فراتر از حد انتظار برند خود دست یابند. معمولا این خودروها به دلیل قیمت خود مورد مذمت قرار گرفته، بعضا شکست هم میخورند، اما رفتهرفته ارزش و اعتبار برند خود را افزایش میدهند. علاوه بر این خودروهایی نیز هستند که با وجود عملکرد فنی عالی، به دلایلی همانند طولانیشدن پروسه طراحی با قیمتی گرانتر از رقبا راهی بازار میشوند.
در این مطلب به سراغ خودروهایی میرویم که با قیمتی بیش از حد انتظار راهی بازار شده، سعی داریم تا دلایل این قیمت بالا را بررسی کنیم.
مزدا کازمو
مزدا در دهه 60 میلادی تصمیم گرفت تا تجربیات خود در ساخت و طراحی پیشرانههای روتاری وانکل را در قالب یک خودرو اسپرت راهی بازار کند. محصول نهایی یعنی کازمو یک گرندتورر نیمهلوکس با عملکرد فنی عالی بود که ظاهری عجیب و تا حدی فضایی داشت. اما طراحی و ساخت کازمو بهقدری هزینهبر بود که تلاشهای مزدا برای عرضه آن در یک رده قیمتی بسیار پایین بینتیجه ماند و در نهایت با قیمت 4200 دلار راهی بازار شد. این قیمت تنها اندکی پایینتر از خودرویی بسیار زیباتر و شناختهشده همانند جگوار E Type بود و کمتر کسی در آن زمان خرید یک مزدا (به عنوان برند نسبتا ناشناخته) را با وجود تمامی تکنولوژیهای خاص با چنین قیمتی عقلانی میدانست. در هر صورت حدود 1500 دستگاه از این خودرو راهی بازار شد.
تویوتا 2000GT
تویوتا در میانه دهه 60میلادی پروژه خودرو اسپرت نیمهکاره داتسون را که توسط یاماها در حال طراحی بود، خرید و در نهایت در سال 1967 این گرندتورر جذاب و بینظیر را راهی بازار کرد. با آنکه این خودرو ظاهری عالی و عملکردی استثنایی داشت، اما قیمتی در حدود 4500 دلار داشت که تفاوت چندانی با رقیبی بسیار شناختهشدهتر یعنی جگوار E Type نداشت و به همین دلیل از نظر بسیاری خرید یک اسپرت ژاپنی ناشناخته از برندی که با خودروهای اقتصادی شناخته میشد، امری غیرقابل قبول به نظر میآمد و 2000GT از نظر تیراژ فروش شکست خورد.
لانچیا فولویا
فولویا یکی از درخشانترین محصولات لانچیاست که در دهههای 60 و 70 میلادی توانست به لطف پیشرانه بسیار استثنایی، شاسی عالی و هندلینگ بینظیرش به موفقیتهای شگرفی در مسابقات رالی دست یابد. اما فولویا مشخصاتی داشت که سبب میشد قیمت آن (که بیشتر از گرندتوررهای لوکسی همانند جگوار E Type بود) اندکی غیرمنطقی و گران به نظر برسد. فولویا براساس شاسی نمونه سدان ساختهشده، دیفرانسیل جلو بود. علاوه بر این، موتور آن نیز تنها 1.3 لیتر حجم داشته، 4سیلندر بود. همچنین قدرت و شتابگیری آن نیز قابل مقایسه با خودروهایی همانند بامو 2002 بود. با این حال نام لانچیا در آن زمان بهقدری اعتبار داشت که فروش فولویا ناامیدکننده نباشد.
فولکس واگن فیتون
فردیناند پیچ به عنوان مغز متفکر فولکس واگن در دهههای اخیر، همواره پروژههای بلندپروازانه زیادی را توانسته به پایان برساند. یکی از این پروژهها، بالا بردن اعتبار برند فولکس واگن بود که در ابتدا با افزایش کیفیت محصولات این برند کلید خورد. اما پیچ در اقدامی بلندپروازانه سعی کرد با عرضه محصولاتی لوکس، نام این نشان مترادف با خودروهای مردمی و همگانی را به عرش برساند. در ابتدا پاسات W8 معرفی شد و سپس فیتون به عنوان رقیبی جدی برای محصولات بنز و بامو راهی بازار شد. با اینکه فیتون انبوهی از تکنولوژیهای استثنایی و امکانات رفاهی عالی دارد، اما به دلیل نام فولکس واگن و عدم تطابق قیمت آن با این نام در بازارهایی همانند آمریکا فروش خوبی نداشته، حتی صادرات آن نیز قطع شد.
کیا K900
کیاموتورز به عنوان یک خودروساز بلندپرواز کرهای، توانسته تا به امروز خود را از یک مونتاژکار نیمهموفق، به یک خودروساز در حال توسعه و موفق بدل کند که در تمامی بازارهای جهان فروشی عالی دارد و محصولات آن در برابر رقبای ژاپنی و حتی اروپایی قوی ظاهر میشوند. به همین سبب کیا تصمیم گرفت تا خود را به بازارهای بالاتری همانند خودروهای لوکس نیز گسترش دهد. کادنزا و K900 از جمله محصولاتی بودند که به لطف موفقیت امثال اوپیروس و اوپتیما، ظاهر شدند. با اینکه K900 خودرویی پیشرفته با عملکرد فنی خوب و امکانات فراوان است، اما به لطف جایگاه برند کیا، فروش خوبی تجربه نکرده است و همه از قیمتگذاری آن گله دارند.
هیوندای سنتنیال
هیوندای یکی از موفقترین برندهای چند دهه اخیر صنعت خودرو است که از دهه 90 میلادی تاکنون رشدی بیسابقه را تجربه کرده است. در این میان اما هیوندای همواره سعی کرده تا با ارائه محصولاتی با کیفیت بهتر، خود را در تمامی بخشهای بازار خودرو فعال نگه دارد. با موفقیت نسبی جنسیس، هیوندای تصمیم گرفت تا محصولی بزرگتر برای رقابت با امثال لکسس راهی بازار کند که در نهایت به عرضه سنتنیال (Equus در برخی بازارها) منتهی شد؛ خودرویی که با وجود شایستگی، به دلیل عدم تطابق قیمت آن با شخصیت هیوندای نتوانست به موفقیت مورد نظر این برند دست یابد.
فیات 130
فیات چندین بار و از پایان جنگ جهانی دوم سعی کرد تا چهره خود را با اعتبار بیشتری به مشتریان اروپایی و آمریکایی نشان دهد. یکی از این تلاشهای تقریبا نافرجام با عرضه سدان بزرگ و لوکس 130 و نمونه کوپه آن انجام گرفت. این خودرو با وجود امکانات رفاهی مناسب، عملکرد فنی خوب و ظاهر خوب (در نمونه کوپه) نتوانست انتظارات فیات را برآورده کند؛ چراکه از نظر همگان فیات فقط باید خودروهای خانوادگی و کوچک اقتصادی تولید میکرد و پرداختن پولی معادل محصولات مرسدس بنز برای یک فیات امری مسخره به نظر میرسید.
فیات 8V
فیات در دهه 50 میلادی تعدادی پیشرانه 8 سیلندر داشت که به دلیل لغو پروژه ساخت خودرو مسابقهای این برند، روی دستش مانده بود. این تصمیم گرفته شد تا پیشرانههای پیشرفته برای ساخت یک گرندتورر کلاسیک به کار گرفته شوند. محصول نهایی که با نام 8V راهی بازار شد، از نظر کیفیت ساخت، سواری، عملکرد فنی و ظاهر دستکمی از محصولات فراری و مزراتی نداشت؛ با این حال به دلیل عدم تطابق اعتبار فیات با قیمت این خودرو، نتوانست به موفقیتی که مورد نظر مسئولان فیات بود برسد.
استودبیکر آوانتی
استودبیکر در پایان عمر خود یک محصول استثنایی را راهی بازار کرد که از هر نظر یک خودرو آمریکایی انقلابی تلقی میشد. آوانتی نام این محصول خاص بود که یک کوپه لوکس زیبا با شاسی پیشرفته محسوب میشد. این خودرو کار طراح چیرهدست آمریکایی- فرانسوی یعنی ریموند لووی بود و استودبیکر برای ساخت آن چنان وقت و هزینهای صرف کرد که آن را به لبه مرز ورشکستگی رسانید و قیمت نهایی آوانتی نیز به قدری بالا شد که برخی خرید محصولات اروپایی و حتی آمریکایی را به آن ترجیح دادند.
بامو 507
در دهه 50 میلادی بامو سعی کرد تا با عرضه محصولات 8سیلندر با کد 5 در ابتدای 3 رقم نام، به دوران اوج خود در قبل از جنگ جهانی دوم بازگردد. در میان این محصولات اما 2 خودرو اسپرت 503 و 507 بیش از سایرین جذاب و استثنایی بودند. 507 به عنوان یک گرندتورر لوکس، زاده ذهن واردکننده بامو و بنز به آمریکا بود و وی مدیران بامو را متقاعد کرد که موفقیت 300SL گالوینگ نشاندهنده امکان موفقیت خودرویی با همین ویژگیها از برند بامو است. با این حال هزینه ساخت 507 به قدری زیاد شد که قیمت آن بسیار بالا رفت و بامو در فروش هر نمونه ضرر کرد و در نهایت بسیاری خرید یک بامو با قیمت یک گالوینگ را توجیهناپذیر دانستند.
پنتر سولو
پنتر یکی از خودروسازان انگلیسی بود که در دهه 70 میلادی خودروهایی با ظاهری شبیه به محصولات دهه 30 کلاسیک و وینتیج میساخت. در دهه 80 میلادی اما مدیران این شرکت تصمیم گرفتند تا محصولی مدرن در قالب یک سوپراسپرت چالاک و سبک راهی بازار کنند. این خودرو با نام سولو براساس متعلقات فنی محصولات کازورث برند فورد ساخته شد و به سیستمهایی پیشرفته همانند انتقال قدرت به هر چهار چرخ مجهز بود. با این حال به دلیل قیمت بالا و ناشناختگی برند سولو و کیفیت ساخت نهچندان مناسب آن، در نهایت این خودرو شکست خورد.
بامو سری 1
بامو تصمیم گرفت تا در ابتدای قرن بیست و یکم میلادی، تولید سری 3 کامپکت را رها کرده، یک کلاس جدید در محصولات خود ایجاد کند تا به رقابت با امثال گلف بپردازد. سری 1 به عنوان یکی از معدود هاچبکهای کوچک دیفرانسیل عقب راهی بازار شد و بعدها نمونههای کوپه و کانورتیبل آن نیز معرفی شدند. با اینکه سری 1 از نظر فنی و ظاهری برای بسیاری جذاب بود، اما به دلیل آنکه در هر صورت یک هاچبک شهری و خودرویی کوچک تلقی میشد، اندکی گران به نظر میرسید. هرچند در نهایت این خودرو از نظر فروش به موفقیتی نسبی دست یافت.