پدال نیوز: امروز صنعت خودروسازی کشور، مردی را به تیره تراب سپرد که در این حوزه جزو نوابغ محسوب میشد و در مدت سی و اندی سال تلاش و کوشش، کارنامهای درخشان و نامی نیک از خود به یادگار گذاشت.
به گزارش پدال نیوز، زندهیاد "مهندس مراد مجلسی" بعد از اخذ مدرک مهندسی در آمریکا، مدتی در کارخانه جنرال موتورز مشغول به کار شد اما دلش تاب دوری از وطن را نداشت و در سال 61 به ایران برگشت و پس از مدتی در ایران خودرو جذب و کارش را آغاز نمود.
تیزهوشی، توشه علمی معتبر و کارآمد، تجربه کار در یکی از بزرگترین صنایع خودروسازی جهان و صد البته درایت مدیران وقت صنعت خودروسازی کشور در آن سالها، به او این فرصت را داد تا به نحو احسن شایستگیهای خود را بروز داده و در مدت زمان کوتاهی با ارائه طرحها و ایدههای جدید در این عرصه میدانداری کند. وی بعد از خروج از ایران خودرو در صنایع خودروسازی کرمان موتور مشغول به کار شد و در کسوت یک تئوریسین، منشأ اثر جدی و طراح انعقاد قراردادهای بسیاری با اروپائیها و آسیائیها بود.
کوچ بعدی او از کرمان موتور، بازگشت دوباره به ایران خودرو بود و ایفای نقش وی در روند مذاکرات بین ایران خودرو و پژو و انتقال تجربیات ارزشمندی که در طی این سالها و در روند انعقاد قراردادهای مختلف با طرفهای خارجی کسب کرده بود موجب شد که قرارداد پژو تا این لحظه تنها قراردادی باشد که در ایران خودرو تکلیفش مشخص است و امور اجرائی آن بهطورجدی آغاز شده است. روحش شاد.
واقعیت این است که جذب سرمایهگذاری خارجی و ایجاد شرکتهای مشترک (جوینت ونچر) برای تولید محصولات روز دنیا که قابلیت رقابت در بازارهای صادراتی را داشته باشند، عرصه جدیدی است که بخش نیمهدولتی صنعت خودروسازی کشور ما بهجز قرارداد ال نود (کاری به تلخ و شیرینی آن نداریم)، تجربه دیگری در آن ندارد و حضور مدیران توانمند و با تجربهای مثل زندهیاد مهندس مجلسی میتوانست بسیار تا بسیار اثربخش و مفید فایده باشد که بود و ثمرش نیز دیده شد.
نگاهی به تاریخچه مدیریتی صنعت خودرو نشان میدهد که عمده مدیران مطرح این حوزه در طی سالهای دهه شصت وارد این صنعت شده و با استفاده از یک فضای مناسب موفق شدند که توانمندیهای خود را به منصه ظهور برسانند و نام خود را در این عرصه ماندگار کنند. افرادی همانند: بیوک علیمرادلو، رضا ویسه، داود میرخانی رشتی، مراد مجلسی، و... ولی متأسفانه بسیاری از همین افراد وقتی خودشان در رأس امور قرار گرفتند نخواستند یا نتوانستند افرادی مثل خود را پرورش داده و وارد بازار کار و عرصه مدیریت کنند و معدود چهرههای جوان با انگیزه که گاه گاهی دیده میشدند نیز توسط بخش خصوصی شناسایی شده و جذب آن بازار شدند.
به تمام مصائب فوق این را نیز اضافه کنیم که قریب به یک دهه (از آغاز دولتهای نهم و دهم) عمدتاً کسانی سکاندار این کشتی طوفان زده شدند که صرفاً به دلیل وابستگی به مراکز قدرت و یا داشتن نسب خانوادگی با یکی از متنفذین، با کمترین سن و سال و بدون هیچ تجربه کاری (اعم از مفید یا غیرمفید) عرصههای مدیریتی صنعت خودرو را در اختیار داشتند (و متأسفانه بعضاً هنوز هم دارند) که تبعات و اثرات آنهم مشخص است.
به هر حال این یک واقعیت است که پر کردن جای امثال زندهیاد مجلسی، در این برهه زمانی امکان ناپذیر است و این ضایعه برای مقطع تاریخی که صنعت خودرو نیمهدولتی ما میخواهد به اصطلاح سری در سرها داشته باشد بسیار مهلک و غیر قابل جبران است.