پدال نیوز: محبوبه تیموری یکی از زنان ساکن تهران است که در کنار همسر خود و برای تامین معیشت خانواده، با یک خودرو سواری مشغول مسافرکشی در تهران است.
به گزارش پدال نیوز به نقل از تسنیم، محبوبه تیموری متولد سال 1349 در روستای آشتیان و دارای مدرک تحصیلی سیکل و صاحب دو فرزند پسر است؛ وی به همراه خانواده خود و به خاطر برخی مشکلات، پنج سالیست که به تهران مهاجرت کرده و برای کمک به همسر خود مشغول "مسافرکشی" است؛ او عاشق امید پسر ناشنوایش است؛ وی درباره دلایل انتخاب شغل مسافرکشی و واکنش اطرافیان به این امر پرداخته که در ادامه مشرح این گفتگو را میخوانید:
چه شد که به سمت تهران مهاجرت کردید؟
دلیل اصلی مهاجرت ما به تهران پسر بزرگترم است که ناشنواست. امید تا کلاس سوم راهنمایی در گرکان و به کمک خودم تحصیل کرد ولی برای ادامه تحصیل مجبور به مهاجرت به اراک شد؛ او را در یک مدرسه شبانهروزی ثبت نام و برای اقامتش یک خوابگاه اجاره کردم اما معمولاٌ امید وقتی آخر هفته ها به گرکان برمیگشت مریض بود و با همکلاسی های خود که اکثراٌ برزگتر از خودش بودند، نتوانسته بود ارتباط بگیرد. از طرفی دوری او برای ما سخت بود و با مشورت با خانواده به این نتیجه رسیدیم که به تهران مهاجرت کنیم.
در گرگان به چه کاری مشغول بودید؟
همسرم در گرکان با تراکتور خود در زمین های کشاورزی مردم مشغول به کار بود و من نیز به کارهای دامداری سرگرم بودم.
زندگی خود را در تهران چگونه آغاز کردید؟ آیا در تهران نیز از همان ابتدا مشغول به کار شدید؟
با فروش دامهای خود توانستیم یک خانه در محلههای متوسط تهران بخریم و خوشبختانه فکرمان از بابت کرایه خانه راحت شد اما با قبول شدن فرزندم در دانشگاه، کمکم اوضاع تغییر کرد و شرایط معیشتی ما سخت شد؛ بعد از دو سال به فکر کار کردن افتادم و دو ماه در یک کارگاه کیفدوزی مشغول به فعالیت بودم؛ بعد از مدتی دردی شدید در پایم حس کردم که با انجام آزمایش های مختلف متوجه شدم به دلیل ایستادن زیاد در کارگاه است، در نتیجه این کار را رها کردم و در منزل مشغول به منجوقدوزی شدم، متأسفانه درآمدش زیاد خوب نبود و جواب خرج تحصیل فرزندم را نمی داد.
با توجه به اینکه در گرکان مدتی در آژانس مشغول بودم به این فکر افتادم تا در تهران نیز با ماشین کار کنم؛ ابتدا بصورت آزمایشی با ماشین شوهرم مشغول شدم و وقتی به این نتیجه رسیدم توانایی انجام این کار را دارم، همسرم برایم پراید خرید تا در کنار خودش کار کنم؛ در نهایت به عشق پسر ناشنوایم شروع به کار مسافرکشی کردم.
کار مسافرکشی را چگونه آغاز کردید؟
بعد از خرید خودرو پراید همراه با شوهر و برادر شوهرم در نزدیکی یکی از متروهای تهران اقدام به راهاندازی خط تاکسی کردیم؛ در ادامه نیز افراد زیادی به ما محلق شدند و الحمدلله تا به الآن راضی بودیم.
معمولاٌ چند ساعت در روز کار میکنید؟ درآمدتان چقدر است؟
من صبحها در سرویس ابتدایی مدارس کار میکنم و بعد از ظهرها از ساعت 14 تا 21 مسافرکشی میکنم؛ از درآمدم هم خدا را شکر، راضیم و برای یک زندگی متوسط کفایت میکند.
عکسالعمل رانندههای دیگر به کار کردن شما چه بود؟
در ابتدا که فقط شوهر و برادرشوهرم بودند اما کمکم چند نفر دیگه به ما اضافه شدند؛ یک نفر از این آقایان به شدت مخالف کار کردن من بود و میگفت «تو باعث خجالت مایی» البته با حمایتهای شوهر و بردارشوهرم با قوت به کارم ادامه دادم و آنها نیز با شرایط من کنار آمدند.
مردم چه واکنشی به این شغل شما نشان میدهند؟
عکسالعمل مردم به دو دسته تقسیم میشد؛ دسته اول کسانی بودند که از کارم استقبال و مرا تشویق به ادامه کار میکردند، خانمها بخش زیادی از این دسته را شامل میشدند.
دسته دوم کسانی بودند که مخالف کار کردن خانمها در محیطهای اینچنینی بودند؛ آنها اعتقاد داشتند بانوان باید محدود به کارهای منزل باشند که أکثر این افراد آقایان بودند.
در حال حاضر وضعیت فرزندانتان چگونه است؟
پسر بزرگترم امید در رشته عمران در دانشگاه آزاد مشغول به تحصیل است و خدا را شکر از شرایطش راضی است؛ ایمان پسر دیگرم نیز در کلاس پنجم ابتدایی درس میخواند و توانسته خود را با زندگی در تهران وفق دهد.
آیا تا به حال توانستهاید کسی را در کنار خود مشغول به کار کنید؟
خانمها سؤالهای متفاوتی درباره کار از من میکنند؛ از اینکه چطور به کارهای خانه میرسم و هم مسافرکشی میکنم یا اینکه چگونه خودم را با یک محیط مردانه وفق دادم و... .
من همواره خانمها را تشویق به کار میکنم تا در این شرایط بد اقتصادی کمک خرج خانواده خود باشند، حتی یک خانم نیز مدتی در کنار ما مشغول به کارشد اما متأسفانه با مخالفت آقایان رو به رو شد و نتوانست به کار خود ادامه دهد.
تا به حال تصادف کردهاید؟
یک بار تصادف کردم که اتفاقاٌ مقصر هم خودم بودم؛ به دلیل اینکه تجربهای در این زمینه نداشتم با همسرم تماس گرفتم تا به محل تصادف بیاید، ماشین خسارت زیادی دیده بود و تصور میکردم همسرم به شدت عصبانی شود اما او به یک تذکر ساده اکتفا کرد.
من سعی میکنم قوانین رانندگی را رعایت کنم اما زمانی که تازه کارم را شروع کرده بودم در یک روز سه بار جریمه شدم! دو بار به دلیل نبستن کمربند و یک بار به خاطر صحبت کردن با تلفن همراه.
تصمیم دارید در تهران بمانید؟
بله؛ علاقهای به بازگشت به زادگاهم ندارم اما تصمیم دارم یک پسانداز مناسب داشته باشم تا بیشتر بتوانم به پدر و مادرم در گرکان سربزنم.
اگر بنا به هر دلیلی دیگر نتوانید مسافرکشی کنید، به چه کاری مشغول میشوید؟
تا به حال به این سؤال فکر نکردم اما به عشق فرزندانم راضی به هر کاری هستم؛ تمام تلاشم را میکنم تا آنها هیچ کمبودی حس نکنند و در رفاه کامل زندگی کنند.
اوقات فراغت خود را چگونه سپری میکنید؟ به جاهای دیدنی تهران میروید؟
خیر؛ ما از وقتی به تهران آمدیم پنجشنبه و جمعههای آخر هر هفته به گرکان میرویم؛ به دلیل آب و هوای خوب گرکان هم خستگی یک هفته کاری از بین میرود و هم با دیدار با پدر و مادر انرژی تازه برای شروع یک هفته پرکار را میگیریم.
در پایان چه توصیهای به جوانان دارید؟
به جوانان توصیه میکنم با همت بلند مشغول به کار شوند و تلاش کنند تا برای جامعه خود مفید باشند. من با اینکه میگویند "کار نیست" مخالفم؛ بنده معتقدم جوانان اگر کمی سختی تحمل کنند و دنبال شغل راحت نباشند، میتوانند کار مناسب با شرایط خودشان را پیدا کنند.
در ادامه علیاصغر قادری همسر محبوبه تیموری نیز به چند سؤال خبرنگار ما پاسخ داده است:
شما در ابتدا مخالف مصاحبه همسرتان بودید، دلیل این مخالفت چه بود؟
چون ما اینجا بطور آزاد کار میکنیم و میترسیدم سازمان تاکسیرانی مانع از ادامه فعالیت ما شود و دلیل دیگری نداشت.
شغل شما در ابتدای مهاجرت به تهران چه بود؟ مخالف کار کردن همسرتان نبودید؟
من در گرکان با تراکتور در زمینهای کشاورزی کار میکردم و وقتی به تهران آمدیم، مشغول به مسافرکشی شدم؛ با کار کردن همسرم نه تنها مخالف نیستم بلکه او را تشویق نیز میکنم شاید در ابتدا کمی برایم سخت بود اما حالا به همسرم افتخار میکنم
عکسالعمل همکاران شما نسبت به کار کردن همسرتان چه بود؟
بعضی از دوستان من را سرزنش میکردند و اعتقاد داشتند باید مانع کار کردن همسرم شوم اما من به این حرفها اهمیت ندادم و حتی از او نیز حمایت کردم و الآن خوشحالم که او نیز از کارش راضی است.