به گزارش پایگاه خبری پدال نیوز، در این شماره به تست و بررسی برترین 6 سیلندرهای آمریکایی که بیش از 40 سال است نبرد جنجالی آنها به یکی از بحثهای جذاب و البته بینتیجه برای هواداران دوآتشهشان تبدیل شده، میپردازیم. لازم به ذکر است که در این نوشتار سعی شده بدون نظر گرفتن تاریخچه خودروها، میزان برای قضاوت، وضعیت مدل فعلی هر خودرو باشد.
کامارو ی حاضر در تست نسخه V6 است که به لطف مالک خوشذوق خود به کیت بدنه ZL1 شامل سپر عقب و جلو به ارزش 5 میلیون تومان به همراه رینگهای 22 اینچی منصوری با هزینه 8 میلیونی به علاوه فروش رینگهای فابریک مجهز شده. همچنین با استفاده از یک جفت منبع اگزوز خوشصدا حین فشردن پدال گاز وجه تمایز بیشتری را در قیاس با رقبا به نمایش میگذارد. پیشرانه کامارو 2013 مورد نظر با حجم 3.6 لیتر قادر به تولید 323 اسببخار نیرو و گشتاوری برابر با 377 نیوتنمتر در دور 4800 برای بدنه 1700 کیلویی آن است.
نماینده فورد در این بررسی به لطف مالک با سلیقهاش از لحاظ فنی و ظاهری یکی از تمیزترین موستانگهای کروکی منطقه ارس است و تمامی قطعات آن به صورت فابریک و در بهترین شرایط نگهداری شدهاند. موستانگ 2014 با پیشرانهای به حجم 3.7 لیتر میتواند 305 اسببخار در کنار گشتاوری معادل 380 نیوتنمتر در دور 4250 زیر پای راننده برای بدنه 1650 کیلویی این خودرو قرار بدهد.
سومین قلدر مورد آزمایش، همان خودرو محبوب پلیس فدرال ایالاتمتحده، یعنی دوج چارجر است. چارجر سدان تکوتنها در مقابل رقبای جوانپسند خود ایستاده آنهم به لطف آپشنهای کاملتر و بدنهای عضلانیتر. چارجر مورد آزمایش نیز با با سلامت کامل در یک جمعه پاییزی در ائلگلی تبریز حاضر شد. زیر کاپوت دوج یک پیشرانه 292 اسببخاری با حجم 3.6 لیتر که توانایی رسیدن به گشتاور 353 نیوتنمتر را در دور 4800 دارد آرمیده که وظیفه به حرکت درآوردن بدنه 1800 کیلویی آنرا عهدهدار است.
ابتدا به سراغ بزرگترین خودرو و تنها سدان مقایسه میرویم. پس از صندلیهای بزرگ و راحت اولین چیزی که جلب توجه میکند داشبورد و ادوات با طراحی ساده است که در مقابل با کیفیتی بالا ساخته و مونتاژ شدهاند. همچنین استفاده از دسته دنده کوچک و ترمز دستی پدالی متکی بر اصل «زیبایی در عین سادگی» است. چارجر برخلاف کامارو و موستانگ مجهز به دکمه استارت است. محل قرارگیری صندلی نسبت به تجهیزات و فرمان به خوبی طراحی شده و میتوانید با کمترین جابهجایی به تنظیم تهویه بپردازید یا با نمایشگر بزرگ و باکیفیتاش که مجهز به اینترفیس چشمنوازی است مسیریابی کنید. اما پشتآمپر دوج برخلاف رقبا از نوع سوپرویژن نیست و با سادگیاش بیشتر احساس یک سدان خانوادگی را القا میکند. همچنین برخلاف انتظار فضای پای سرنشینان عقب از سدانهای همسایز کمتر و میدان دید عقب محدودتر است. البته چارجر با قاب فلزی دور شیشه تا حد زیادی از ظاهر اسپرت خودرو کاسته است. صندوق این خودرو با بیش از 43 متر مکعب فضا با اختلاف زیاد برنده رقابت فضای بار میشود.
در سوی دیگر رقابت، موستانگ با صندلیهای خشکتر و استفاده از متریال باکیفیتی پایینتر از دوج در ابتدا ناامیدکننده بهنظر میرسد اما طراحان فورد با کمک استیل روی فرمان و کیفیت مونتاژ بالا این ضعف را تا حدی پوشاندهاند. اگرچه طراحی داخلی به هیچ عنوان برای خودرویی با این قیمت قانعکننده نیست اما پشتآمپر و فرمان کاملا حسوحال خودروهای کلاسیک آمریکایی را تداعی میکنند و موستانگ بهرغم رقبا از روکش آلومینیومی برای پدالها بهره میبرد. هر چند قرار دادن جک دستی برای کاپوت و نبود کاور پیشرانه در این سطح عملی غیرعادی و عجیب بهنظر میرسد و همچنین فورد تنها بهصورت سفارشی به نصب نمایشگر میپردازد. با توجه به سیستم کروکی فضای صندوق به 27.2 متر مکعب کاهش یافته. مسلما بار اولی که کابین موستانگ را موشکافی میکنید متوجه خواهید شد این خودرویی نیست که در سال 2058 در دل جوانان آشوبی از جنس موستانگ 64 یا 69 ایجاد کند!
متاسفانه مهندسان کامارو که بهترین مشخصات فنی را روی کاغذ خلق کردهاند از طراحی داخلی غافل ماندهاند. بخش داخلی نه طراحی دلچسبی دارد و نه متریال رضایتبخشی. چرمکاری به صورت محدود به چشم میخورد و حتی چرم دستهدنده حس مصنوعی را القا میکند که فضای سر سرنشینان جلو کم است و فضای نشیمن به هیچ عنوان برای افراد بزرگسال مناسب نیست. حتی سانروف در نسخه استاندارد حذف شده. اما آن روی سکه کامارو با 4 گیچ فشار و دمای روغن، باتری و دمای سیستم انتقال قدرت در کنار پشتآمپر مربعی حس کلاسیک و نوستالژیکی به راننده میدهد. همچنین کامارو تنها خودرو مجهز به هدآپ دیسپلی در تست گروهی ماست و صندوق 32 متر مکعبی آن فضای نسبتا مناسبی را برای بار فراهم میکند.
از دوج در پیست تبریز شروع میکنیم. دکمه استارت را میفشاریم تا انجین را بیدار کنیم. نخستین چیزی که نظرمان را جلب میکند نبود حالت تیپترونیک در گزینههای گیرباکس است، گویا دوج به 2 حالت دی و اِل اکتفا کرده. شروع به حرکت میکنیم. در سرعت 100 کیلومتربرساعت فرمانپذیری خودرو رضایتبخش است و با اعتمادبهنفس کافی چسبندگیاش را به رخ رقبا میکشد. چارجر از پیچها و دستاندازها نرمتر و کمتنشتر از آنچه که انتظار میرفت عبور میکند. فضای دید وسیع جلو و دید جانبی با ارتفاع مناسب از جاده در کنار هندلینگ و صندلیهای نرم سبب میشود خودرو کاملا مناسبی برای سفرهای طولانی باشد.
اندکی بعد پا را بیشتر روی گاز میفشاریم، صدای اگزوز و موتور به وضوح خشنتر میشوند و گیرباکس آماده معکوس دادن. دندهها نیز در دور بالاتر (ردلاین 6200) با فاصله کوتاهتری تعویض میشوند.
نخستین تفاوتی که در کامارو در مقایسه با دوج متوجه میشوید ارتفاع کم صندلی نسبت به جاده است. همچنین میدان دید کمعرض که به راننده احساس رانندگی با تانک میدهد! برخلاف دوج، گیرباکس کامارو نه تنها مجهز به تیپترونیک است بلکه تنها خودرو این مقایسه است که مجهز به شیفتر پدالی پشت فرمان نیز هست. پدالهایی که در حالت دی میتوان از آنها بهره برد. همچنین با اندکی تخفیف، تاخیر زمانی شیفترها قابل چشمپوشی است. با کامارو خشکی و اسپرتیتر بودن در پیچها و حتی تعویض لِینها نسبت به دوج محسوستر است و این خودرو با ردلاین 7200، اختلاف 1000 دوربردقیقه و ضرایب مناسبتر دنده بهطور قابل توجهی در شتابگیری دوج را جا میگذارد.
اما میرسیم به فورد موستانگ افسانهای. خودرویی که برخلاف 2 خودروی دیگر، هرگز توقف تولید را تجربه نکرده. موستانگ هندلینگی همانند کامارو دارد با این تفاوت که دستاندازها و پستیبلندیها را بیشتر به سرنشینان منتقل میکند. همچنین عواملی مثل عمل نکردن دکمههای شیفتر روی دنده در حالت دی و تاخیر در معکوس دادن، گیرباکساش را در رده بعدی نسبت به کامارو قرار میدهد. البته موستانگ تنها خودرو مجهز به استرسبار در تست ماست و با ردلاین 6800 و رسیدن به گشتاور بالاتر در دور پایینتر عملکرد قابل توجهی در شتابگیری اولیه دارد.
کامارو، موستانگ و دوج به ترتیب صفرتاصدهای 5.8، 6 و 7.2 را در آمارهای رسمی به ثبت رساندهاند اما همانطور که همه ما میدانیم در دنیای واقعی این اعداد و ارقام کاملا متفاوت است. متاسفانه به دلیل در دسترس نبودن دستگاهGmeter ناچار به ثبت رکورد با کورنومتر و سرعتسنج اتومبیل در پیست اتومبیلرانی تبریز شدیم. عواملی مثل فشار هوا، کیفیت پایین سوخت، سرویسهای دورهای، سطح حرکت غیراستاندارد، خطای سرعتسنج و 2 سرنشینه بودن خودروها سبب شد تا هر 3 عددی بین 9 تا 9.5 ثانیه را به ثبت برسانند. در تست ترمز نیز کامارو و دوج سرعت را به 80 کیلومتربرساعت رساندند و با ترمز به سرعت صفر رسیدند که کامارو عدد 4.5 را به ثبت رساند و دوج با اختلاف بیش از یک ثانیه برنده رقابت بود. البته به گفته مالک کامارو، ضعف عملکرد ترمز خودرو مورد آزمون ناشی از بیکیفیتی لنتهای موجود در کشور است و با نمومههای اصلی عملکردی مشابه رقبا خواهد داشت.
فورد موستانگ در نسخه پایه عمده دلیل فروش خود را مدیون طراحی خارجی چشمنواز بوده و از کیفیت پایین متریال داخلی رنج میبرد. اما با کیفیت مونتاژ بالا و طراحی کلاسیک میتواند همچنان خریداران را راضی نگه دارد. اگر به دنبال توان فنی هستید به شما جنسیس کوپه یا نیسان 370زد را پیشنهاد میکنیم و درصورتیکه تمایل به خرید یک کوپه با اصالت با چهره خشنتر دارید و اسببخار و موارد ذکر شده برایتان در اولویت نیست، موستانگ میتواند خودرو مناسبی برای شما باشد.
اگرچه شورولت کامارو قویترین خودرو روی کاغذ، همانند موستانگ طراحی داخلی جذابی ندارد اما در عوض تواناییهای فنی و ظاهری منحصربهفردش باعث میشود تا دل عدهای را بهدست بیاورد. هرچند که اگر بهطور محض به دنبال قدرت هستید باید به سراغ نسخه ZL1 بروید اما اگر از کابین آن صرفنظر کنیم کامارو میتواند یک بالانس خوب میان قدرت و کارایی باشد.
دوج چارجر که به عنوان یک خودرو خانوادگی وارد رقابت شده با توانایی فنی پایینتر به ظاهر شانس چندان برای رقابت با کوپه ها ندارد. چارجر با ارائه یک سواری نرم و راحت در مسافتهای طولانی چون خودرویی خانوادگی با ظرفیت 5 نفر عمل میکند و هنگام شیطنتهای خیابانی نیازهای راننده را بهخوبی برآورده میسازد و هرچند در آمار و ارقام یک تا 2 ثانیه از رقبا کندتر است اما در دنیای واقعی باید آینهبهآینه شتابگیری کنید تا تفاوتاش با دیگران مشخص شود.
این 3 خودرو نه به معنای مطلق کلمه قلدر و پرابهت هستند و نه اسپرتهایی معمولی و بیهیجان. آنها خودروهایی هستند که در نسخه 6 سیلندر خشونتشان در حد ظاهر و شناسنامه آنهاست و اهمیت قدرت و اسببخار در آنها چون خواستههای کلیسای کاتولیک رم در دولت سکولار ایتالیاست! یک ظاهرسازی معنادار!
بررسی و گزارش: حسامالدین جعفری