نمونه بارز آن همین طرح فروش قسطی خودروست که برخی از کارشناسان استدلال میکنند که چون ثبتنام کنندگان در این طرح توانستهاند ضامن معتبر بیابند، آوردهای چند میلیونی بپردازند و قبول کنند که ماهانه چیزی در حدود 700 هزار تومان اقساط را بپردازند، به دولت سیگنال میدهند که توانایی مالیشان بالاست و نیاز به یارانه نقدی ندارند.
بنده اگرچه اصولا با پرداخت یارانه نقدی موافق نیستم و معتقدم که دولت بهتر است با این مقوله شجاعانهتر برخورد کند اما نمیتوانم استدلال کنم که چون عدهای به هر دلیل اقدام به خرید خودرو کردهاند در حالیکه نزدیک به 70 میلیون ایرانی از این حقوق ماهیانه دولتی بهره میبرند باید آنها را از دریافت یارانه محروم کرد.
به نظر میرسد با توجه به اینکه بیشتر ثبتنامها برای دو خودرو پراید و پژو 405 بوده، متقاضیان این دو خودرو از آن نه برای استفاده شخصی بلکه بیشتر به خاطر کسب درآمد از طریق مسافرکشی اقدام به خرید خودرو کرده اند.
این دسته از افراد به هر طریقی که شده آورده خود را فراهم کردهاند و با این احتساب که با کار کردن روی خودرو به سطحی از درآمد میرسند، قصد دارند قسط 700 هزار تومانی را از این طریق بپردازند.
بنابراین نمیشود گفت که این افراد سیگنال مناسبی به دولت دادهاند که یارانهشان قطع شود. از طرفی دیگر با احتساب هر خانواده چهار نفر و با فرض اینکه سرپرست خانواده خودرو را ثبت نام کرده در مجموع تعداد این افراد به 500 هزار نفر هم نمیرسد که با توجه به جمعیت یارانهبگیر 70 میلیون نفری رقم قابل توجهی نخواهد بود.
بنابراین دولت بهتر است برای قطع یارانهها تصمیمی شجاعانه بگیرد و فارغ از ملاحظات پوپولیستی یکبار برای همیشه تکلیف را روشن کند چرا که ادامه حیات اقتصادی با توجه به کمبود منابع دولتی، با طریق پرداخت یارانه سخت میشود.
دولت خوب میداند که ضرر پرداخت یارانه از نپرداختن آن بیشتر است واگر لیستی از هزینه و فایدههای آن را تهیه کند به این نتیجه خواهد رسید ریسک قطع یارانهها به ادامه آن بیشتر میچربد از این رو ذهن سیاستگذار در این خصوص بهتر است تغییر کند که تجربه تاریخی در ایران نشان میدهد این تغییر ذهنیت دشوار است.