پدال نیوز: این روزها موضوع رفتن برانکو و در پوست گردو ماندن دست پرسپولیسی ها به بحث داغ فضای مجازی و واقعی تبدیل شده است تا جایی که این مسئله چالش خودرو را نیز پشت سر نهاده و پرسپولیسی ها را جایگزین خریداران شاکی خودرو در تجمعات اعتراضی کرده است.
به گزارش پدال نیوز به نقل از پرشین خودرو: این روزها موضوع رفتن برانکو و در پوست گردو ماندن دست پرسپولیسی ها به بحث داغ فضای مجازی و واقعی تبدیل شده است تا جایی که این مسئله چالش خودرو را نیز پشت سر نهاده و پرسپولیسی ها را جایگزین خریداران شاکی خودرو در تجمعات اعتراضی کرده است.
از مشکلات کوچک مثل همین مورد اخیر رفتن برانکو بدون اینکه به عواقب رفتن خود از تیم پرسپولیس بیاندیشد تا معضلات بزرگتری همچون ترک ایران توسط خودروسازان فرانسوی و سایرین، برای چندمین بار به ما یادآوری می کند که می بایست ایراد را در خودمان جستجو کنیم.
چرا ما به اینجا رسیدیم که حقیقی و حقوقی، اشخاص عادی و شرکت های چند ملیتی به راحتی آب خوردن و بدون نگرانی از عواقب سخت، در حساس ترین برهه های زمانی ما را ترک می کنند و در جدال با مشکلات تنهایمان می گذارند.
موضوع برانکو بعد از رفتاری که در جام جهانی با ما داشت و در زمان بازگشت تیم ملی به ایران همراه ملی پوشان به تهران نیامد و اینکه بعد از چند سال مجددا با سلام و صلوات و پهن کردن فرش قرمز او را بازگرداندیم آنهم با حقوق و مزایایی بیشتر! بدون آنکه از بابت رفتار پیشین او را مواخذه کنیم، جدای اینکه به ما یادآوری می کند که حافظه تاریخی ضعیفی داریم یک نکته بزرگتر که قابل تعمیم به اقتصاد کلان کشور نیز هست را به ما گوشزد می کند.آری؛ ما عادت کرده ایم تا بارها از یک سوراخ گزیده شویم!
هر چند فوتبال را نمی توان با صنعتی به بزرگی و پیچیدگی خودرو مقایسه کرد و یقینا هیچ شباهتی هم به هم ندارند و ما هم چنین هدفی نداریم، اما اصول مدیریتی قابل تعمیم به تمام کارها است، می خواهد مدیریت یک سوپرمارکت باشد یا یک کارخانه، اصولی وجود دارد که نمی شود آن را تغییر داد و یا نادیده گرفت.
توتال می آید و قرارداد همکاری امضا می کند و در حساس ترین زمان ما را ترک می کند و می رود.رنوی فرانسه چند بار از روی فرش قرمز ما عبور می کند و هر بار دست ما را در حنا می گذارد و می رود.پژو که دائما در حال رفت و آمد در این اتوبان یکطرفه است.سیتروئن را در این مملکت صاحب کارخانه ای با بهترین شرایط می کنیم اما می رود بدون آنکه پاسخی به خریداران خودروهایش در ایران بدهد و ما دلخوش به آهن پاره هایی هستیم که از رفتنشان بر جای مانده است.در این روزها که دیگر باید چینی ها را هم به لیست کسانی که بدون پایبند بودن به قرارداد های نیم بند ما را تنها گذاشته اند اضافه کنیم.
حال بماند که بسیاری نیز بودند که قراردادهایی را امضا کردند و پولی را گرفتند اما اصلا نیامدند که بخواهند از ایران بروند!
ماجرای برانکو که می توانیم در هر صنف و صنعتی مثالی برای آن بیاوریم، یکبار دیگر با صدای بلند در گوش ما فریاد می زند که ایراد از خود ماست که هیچگاه باور نکردیم که در حال گزیده شدن از سوراخی هستیم که قبلا طعم سوزش دردناک نیش آن را چندین بار چشیده ایم.
ماجرای برانکو یکبار دیگر نشان داد که همه به فکر منافعشان هستند(که صد البته طبیعی نیز هست) اما ما به تنها چیزی که در ظاهر به آن نمی اندیشیم منافع این کشور است که در قراردادهایی ضعیف چوب حراج بر آن زده ایم.
ماجرای برانکو برای ما روشن می کند که در نوشتن قرارداد با خارجی ها ( چه شخص باشد چه یک شرکت چند ملیتی) ضعف های بسیاری داریم و محرمانه اعلام کردن متون قراردادها را به آلت دستی برای پوشاندن ضعف هایمان تبدیل کرده ایم.
برانکو نشان داد، فرقی نمی کند که چه کسی پشت آن میز در حال امضای قرارداد است، خواه دادکان رییس فدراسیون چندین سال پیش باشد یا شریعتمداری وزیر صنعت دولت دوازدهم، ما بلد نیستیم چگونه از منافعمان دفاع کنیم.
دلسوزان این مملکت باید قدردان برانکو باشند که یکبار دیگر به ما نشان داد که چقدر در ارتباط با خارجی ها دچار ضعف هستیم و با امضای قرارداد های تجاری منافعمان را در برابر آنها به باد داده ایم.
برانکو مچکریم!