نگاهی نو به صنعت خودرو با جدیدترین اخبار و تحلیل ها در حوزه خودرو با "پدال نیوز" همراه باشید      
۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۱
کد خبر: ۱۰۲۱۸۷
2019 April 08 - ۱۷:۴۴ - ۱۹ فروردين ۱۳۹۸ تاریخ انتشار:
پدال نیوز- صدایش مصمم و مطمئن است. از تعهدات اخلاقی‌اش که می‌گوید، انگار باوری را مرور می‌کند که در وجودش نهادینه شده و آن را از بَر است.
به گزارش پدال نیوز- صدایش مصمم و مطمئن است. از تعهدات اخلاقی‌اش که می‌گوید، انگار باوری را مرور می‌کند که در وجودش نهادینه شده و آن را از بَر است.

داستان‌ ۲۰ هزار دلاری راننده اسنپ

به گزارش فارس،‌ کیف جادویی 20هزار دلاری که در ماشینش جا ماند، انگار تاریخ دوباره برایش تکرار ‌شد. باز تعهد اخلاقی‌اش به مسافر سر خط ذهنش آمد تا هر طور شده کیف را بی‌هیچ کم‌وکاستی به صاحبش برگرداند. این اولین باری نیست که یک مسافر بسته باارزشی را در ماشین محمدرضا پاشایی‌ثابت جا می‌گذارد و او دین‌اش را به درستی ادا می‌کند. در طول یک سال و اندی گذشته که عضو خانواده اسنپ بوده و حتی قبل از آن که در تاکسیرانی کار می‌کرده، بارها در بزنگاه‌های خاصی قرار گرفته که دست هر انسانی ممکن است بلرزد. او اما روی مدار اخلاق مانده. معتقد است به خاطر همین بوده که زندگی‌اش خیلی وقت‌ها به یک موی باریک رسیده اما پاره نشده است.

قصه‌ کیف 20هزار دلاری را اینطور روایت می‌کند: «صبح یک روز کاملا معمولی، مثل همه روزهای دیگر درخواست مسافر را قبول کردم. آقایی آمد، روی صندلی عقب ماشین نشست و سفرمان آغاز شد. چند ساعت بعد از این‌که دم شرکتی در خیابان ولیعصر پیاده‌اش کرده بودم، زنگ زد و گفت کیف پولش را در ماشین جا گذاشته. طبعا در جواب گفتم که مسافران زیادی بعد از او سوار و پیاده شدن و باید ماشین را با دقت بگردم. گفت مدارک شخصی‌اش با یک ده‌هزار تومانی در کیف است و من هم در پاسخ گفتم هر چه باشد، اگر پیدا شود، حتما به دستش می‌رسانم. کیف زیر صندلی شاگرد افتاده بود و در کمال تعجب غیر از مدارک و 10هزار تومان مبلغ نقد، 200تا صد دلاری هم در آن بود. با مسافر تماس گرفتم و گفتم کیف پیدا شده و مدارک و ده هزار تومانی هم سر جای‌شان هستند. خیلی زود گفت غیر از این‌ها 200تا صد دلاری هم باید باشد. این‌ را که گفت خیالم راحت شد که کیف مال خودش است و شخص دیگری به عنوان صاحب کیف وارد ماجرا نشده. صدایم را صاف کردم و گفتم تا یک ساعت دیگر خدمت شمام.»

کیف را به دست صاحبش می‌رساند و هر چقدر مسافر اصرار می‌کند راضی نمی‌شود مژدگانی بگیرد. دلیلش را که جویا می‌شویم، در جواب می‌گوید: «من وظیفه‌ام را انجام دادم و دنبال این نیستم که از اموال مردم سواستفاده کنم. کاری که درست بوده را انجام دادم. من اگر دنبال پول مفت بودم، نمی‌نشستم پشت فرمان که یک قرون و دو زار از دست مردم پول بگیرم. هر چقدر هم که زندگی برای من و خانواده‌ام سخت باشد، باز من همان کاری را که درست است انجام می‌دهم. این پول مال آن آقا بود و باید به دستش می‌رسید. من به محض این‌که کیف و دلارها را دیدم فقط با خودم گفتم تا آبرویم نرفته باید این امانتی را به دست صاحبش برسانم.»

همان هم می‌شود. کمتر از یک ساعت بعد از تماس مسافر آن کیف جادویی را به دست صاحبش می‌رساند و رسالتش انجام می‌شود. این تعهد به مسافر و احساس مسئولیت از درونش می‌آید. در تمام این سال‌ها بارها جوابش را پس داده. می‌گوید: «روزی که کیف 20هزار دلاری پیدا شد، 5میلیون تومان به بانک بدهکار بودم و دائم پا روی خرخره‌ام می‌گذاشتن. دست‌آخر پولش جور شد و دادمش. چیزی که مالِ دیگرانه، مالِ دیگرانه. اونی که بالای سر منه باید برام بخواد.»

صدایش مصمم و مطمئن است. از تعهدات اخلاقی‌اش که می‌گوید، انگار باوری را مرور می‌کند که در وجودش نهادینه شده و آن را از بَر است؛ می‌گوید: «سال 82 حوالی ساعت 2 از کرج به تهران برمی‌گشتم که تسمه دینام ماشینم پاره شد. یک موتوری از غیب آمد، تسمه جدیدی به من داد و رفت... فکر می‌کنین از کجا آمد؟ از همان باوری که از هر دست بدهی، از همان دست هم می‌گیری...» این‌ها را با صدای رسا ادا می‌کند. انگار می‌خواهد همه بدانند کارمایی وجود دارد و نتیجه اعمال انسان‌ها به خودشان برمی‌گردد.

انتهای پیام/

rbox
خبر فارسی
lbox
نام:
ایمیل:
* نظر:
fr_head
تازه های سایت
fr_head