پدال نیوز: روایت یک متقاضی خرید « رنو ساندرو» از آنچه در طول یکسال بر او گذشت ...
به گزارش پدال نیوز ، شهروند نوشت: وضعیت بازار خودرو اسفناک است و طبق
معمول کسی زحمت پاسخگویی هم به خودش نمیدهد. این یادداشت تجربه کسی است که
امروز دقیقا یکسال است گرفتار سیستم فروش یکی از غولهای خودروسازی کشور
شده و از سرنوشت خودرویی که یکسال است برای گرفتنش برنامهریزی کرده،
بیخبر است.
دقیقا سال قبل در چنین روزی بود که تصمیم گرفتم ته
جیبم را تکانی بدهم، پراید مربوطه را که عمر پربارش در آستانه اتمام بود،
بفروشم و بروم سراغ خرید مرکبی نو. با پرسوجو از دوست و آشنا و کمی تحقیق
در بازار به این نتیجه رسیدم که در محدوده بودجه زیر متوسط من، «ساندرو»
گزینه بسیار معقول و مناسبی است. هم فرانسوی است و هنوز توسط خودروسازان
داخلی دستخوش تغییرات مضحک و افت کیفیت نشده، هم جمعوجور و مناسب
رفتوآمدهای شهری است و هم اینکه سروظاهر آبرومندی هم دارد.
به
سایت سایپا رفتم و دیدم شرایط خرید به این صورت است که ابتدا باید ٢٥
میلیون تومان بهعنوان قسط نخست به حساب سایپا واریز کرد و حدود ٨ ماه بعد
(تیرماه ٩٧) و هنگام تحویل خودرو، باید مبلغ دیگری در همان حدود را سلفید و
خودرو را تحویل گرفت. واقعیت قضیه این است که من مهرماه برای ثبتنام
ساندرو نیت کردم، اما هر بار که سایت باز میشد، چند ساعت بعد پیشفروش
تمام شده بود. باری، در میانههای آبان موفق شدم پس از واریز مبلغ مورد
نظر، بروم آخرهای صف طولانی خرید خودروی مورد علاقهام.
از آنجا
که تجربه ٣٤سال زندگی در این کشور باعث شکلگیری شناخت نسبتا جامعی از وضع
مدیریتی نهادهای دولتی و نیمهدولتی شده، تحویل خودرو در تیرماه و رأس
زمان مقررشده را سرابی بیش نمیدانستم، بنابراین فرآیند فروش پراید
قدیمیام برای جور کردن بخشی از مبلغ قسط دوم را موکول کردم به اوایل
مرداد. مرداد رسید و خودرویم را به امید تحویل گرفتن مرکب جدید فروختم، اما
خبری از دوستان سایپایی نشد.
تا آغاز شهریور همچنان به صورتی
آرام و از طریق سایت پیگیر داستان خرید بودم، اما به توصیه تنی چند از
دوستان که صابون بدقولی خودروسازان ملی به تنشان خورده بود، به شکل حضوری
به نمایندگی مربوطه در خیابان آزادی مراجعه کردم. یکی از دوستان مستقر در
آنجا مژده داد که بهزودی خطاب به متقاضیانی که موعد تحویل خودرویشان
خرداد بوده، فراخوانی صادر خواهد شد که برای تسویه و گرفتن خودرو اقدام
کنند. امیدوارتر از قبل برگشتم خانه.
دیوانهبازی دلار کمکم
شروع شد و وضع بازار به هم ریخت. قیمت خودرو دیوانهوار رو به صعود رفت و
همان زمانها سایپا بیانیهای داد و فهرست قیمت جدیدی منتشر کرد که در آن
قیمت ساندرو حدود ٥میلیون تومان افزایش پیدا کرده بود.
سه هفته
پیش کارد به استخوان رسید و دوباره با نمایندگی تماس گرفتیم، در کمال
خونسردی و جوری که انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته، گفتند بعید است
بتوانید خودرویتان را تحویل بگیرید و احتمالا جای آن برلیانس یا خودروی
دیگری به شما بدهند. تصور کنید دلتان را برای گرفتن خودروی فرانسوی صابون
زده و چند ماه تاخیر را تحمل کرده و پساندازتان را به فنا دادهاید که
کارمند یک کارخانه بدون یک کلمه عذرخواهی یا حتی تظاهر به شرمندگی به شما
بگوید که میتوانید خودروی چینی تحویل بگیرید.
بدون تعارف برای من
پیکان سوار شدن به رفتوآمد با خودروی چینی شرف دارد، برای همین تصمیم
گرفتم پولم را بگیرم و قید خرید از سایپا را بزنم. اما چه فایده؟ مگر با
٢٥میلیون تومان و سود اندکی که به آن تعلق گرفته، میشد در این بازار
بیصاحب خودرو خرید؟ اگر قرار به خرید پراید بود که پراید خودم بعد از آن
همهسال همچنان سرپا و قبراق داشت کار میکرد، بنابراین مستاصل شدم و تصمیم
گرفتم صبر کنم.
پریروز خبر دیگری شنیدم که برق از سرم پراند.
شنیدم سایپا منت سر خلقالله گذاشته و اعلام کرده بیایید جای ساندرو و
النود، پراید و تیبا تحویل بگیرید! یعنی اساتید نهتنها معذرتخواهی
نکردند، نهتنها توضیح ندادند، نهتنها اقدام به دلجویی نکردند که حتی
جایگزینی برلیانس را هم بیخیال شده و تا سطح پراید و تیبا آمدند پایین.
نشستن فایدهای نداشت، شال و کلاه کردم و دوباره رفتم سراغ نمایندگی
مربوطه. به خانمی که آنجا نشسته بود، گفتم سر جدت فکر کن جای من و این
طرف میزی، بگو در چنین شرایطی چه کار میکنی؟ گفت میروم جاده کرج سراغ
نمایندگی اصلی. راهی آنجا شدم و تازه عمق فاجعه برایم نمایان شد. ورودی
نمایندگی پر بود از متقاضیان خشمگین و ناراحت که اکثرشان مثل من دچار ضرر و
زیانهای فراوان شده بودند و برنامه زندگیشان بههم ریخته بود. اوضاع
بشدت ناآرام بود. مرد میانسالی میخواست برود داخل، اما به او اجازه
نمیدهند از همان گیتهای نگهبانی جلوتر برود. مرد فریاد میکشید، بلندبلند
ناسزا میگفت و مسئولان مربوطه را نفرین میکرد. کارکنان هم انگار نه
انگار. نفر بعدی خانمی بود که بعد از ماهها بلاتکلیفی کاسه صبرش لبریز شده
و مستاصل و عصبانی به سمت جاده کرج حرکت کرده بود. او هم پاسخی جز پیشنهاد
تعویض ساندرو با تیبا و پراید نگرفت و همان جا شروع کرد به جیغ و داد. نفر
بعدی مرد جوانی بود که از زور فشار دچار حمله عصبی شد و بعد از شنیدن
داستان پراید و تیبا، با غیظ مشغول لگد زدن به گیتهای ورودی شد تا اینکه
بقیه متقاضیان به او لیوان آبی رساندند و برای جلوگیری از سکته احتمالی او
را بردند بیرون.
عکسالعمل کارکنان نمایندگی اصلی همچنان نگاه
توأم با خونسردی بود. انگار که این ماجراها برایشان تبدیل به فرآیندی عادی و
روزمره شده و در برابر این همه توهین و فریاد و نفرین سِر شده باشند. سعی
کردم آرام باشم، رفتم سراغ یکی از کارمندان مرد آنجا از او پرسیدم چه کنم؟
مرد گفت: «من جای شما بودم صبر میکردم، تحویلدادن این ماشین دیر و زود
دارد، اما سوختوسوز ندارد.» گفتم: «یعنی تحویل میدهید؟ پس این داستان
معاوضه با پراید و تیبا چیست؟» گفت: «صبر کنید، متقاضیان خرداد الان
بهزودی خودروها را تحویل میگیرند و بعدش نوبت شما میشود.»
آرامش
کلامش به جای اینکه آرامم کند، بیشتر عصبانیام میکرد. نه در کلام این
کارمندان و نه در بیانیههای مختلف سایپا نشانی از عذرخواهی، شرمندگی، قبول
تقصیر و قول برای جبران کوتاهی نیست. نهایت ماجرا این است که بعد از به
راه افتادن موج خبری گسترده در فضای مجازی و اعتراض به سایپا به خاطر
تصمیمش برای تحویل پراید و تیبا به جای خودروی فرانسوی، صرفا بخشنامه قبلی
را لغو میکند!
پنج ماه از موعد تحویل خودروی من گذشته، در طول
این مدت خودروی قبلی و بخش زیادی از پساندازم را از دست دادهام، پولم در
برابر تورم و رشد دیوانهوار قیمت دیگر خودروها بشدت بیارزش شده، پنج ماه
نگرانی و فشار عصبی تحمل کردهام، به جای اینکه در جریان اطلاعرسانی شرکت
قرار بگیرم، خودم دایما از کار و زندگیام زدهام و دنبال خودرویم
دویدهام، در انتهای کار و بعد از پنج ماه تاخیر، یک کارمند معمولی با
خونسردی و جوری که انگار من و هزاران متقاضی زیاندیده دیگر مشمول لطف و
عنایت سایپا شدهایم، به من میگوید: «باز هم صبر کن، نهایتا تا دو سه ماه
دیگر خودرویت را تحویل میگیری.»