هیچ وقت اون لحظه رو یادم نمیره. هرچی فکر میکنم یادم نمیاد چی شد که همه محاسباتم اشتباه از آب در اومد و ماشین اینجوری پرواز کرد.
هیچ وقت اون صدای چرخهای ماشین که کوبیده شد رو زمین و صدای کله ی خودم که کوبیده شد به سقف رو یادم نمیره. هیچ وقت اون لحظه ای که مجبور شدم وسط بیابون رهاش کنم و پیاده برگردم رو یادم نمیره. هیچ وقت یادم نمیره که چقدر دوسش داشتم! رنجی جان الان یه صاحب خیلی خوب داره که کلی بهش رسیده و شنیدم که دویست میلیون هم حاضر نیست بفروشدش.»