هر چند هیاهوی تجمعات اخیر و اغتشاش در برخی شهرها و قبلتر از آن هیاهوی زلزله در شهرتهران و تلاش خبرگزاریها و روزنامهها برای انعکاس لحظه به لحظه آن باعث شد امیر حسین در سکوت خبری اعدام شود، اما ماجرای علنی شدن جنایت هولناک پسرک ورامینی در سکوت اتفاق نیفتاد.
امیر حسین نوجوان ۱۶ساله ورامینی فرودین ۹۵ دست به جنایتی زد که هیچ کس در محله ستایش و امیر حسین فکر نمیکردند روزی قرار است خبر قتل فجیع ستایش به دست پسرک کم رو وکم حرف محله، امیر حسین را بنشوند «.. بگو من بچه بودم، امیرحسین را میشناختید. بگو برایتان پتویتان را که میشستید آویزان میکرد، در محل همه قبولش داشتند. یکبار شیطان گولش زد و این جرم را انجام داد. بگو امیرحسین همان بود که سرش را بالا نمیکرد. بگو حیاط خانهتان کوچک بود پتو را میشستید صدا میکردید ببرد در خانهشان روی بند پهنش کند...، بگو من همانم (مصاحبه امیر حسین با شرق)»
فرودین سال نود و پنج رسانهها خبر از وقوع قتلی هولناک در ورامین دادند؛ نوجوان ۱۶ ساله که تحث تاثیر استفاده از مواد مخدر در وضعیت عادی قرار نداشت دختر شش ساله همسایه افغانی را بعد از تجاوز به طرز فجیعی به قتل رسانده است. یکی از اعضای محله این دو خانواده میگوید. «هر دو خانواده مظلوم و بی آزار بودند و قربانی شدند. آن روز امیرحسین مواد کشیده بود که این کار را کرد. موادهایی که معلوم نیست از کجا میآید و در خیرآباد فراوان است. از وقتی که اراده کنی تا وقتی که مواد را پیدا کنی، دو دقیقه هم بیشتر طول نمیکشد. هنوز هم باور نمیکنیم که امیرحسین قاتل باشد. بی آزار بود، کسی صدایش را هم نشنیده بود. این اتفاق به خاطر موادی بود که مصرف کرده بود. معلوم نبود داخل مواد چه داشت که او را به این حالت درآورد»
بعد از انتشار این خبر کاربران فضا مجازی و کنشگران عرصه واقعی هر کدام شروع به دلسوزی برای خانواده ستایش کرده و اشد مجازات را برای امیر حسین خواستند؛ این اشد مجازت همین ماه اجرا شد و امیر حسین هنوز از نوجوانی به جوانی پا نگذاشته دنیا را به سوی حیات ابدی خویش ترک کرد و خانواده او تازه به وضع خانواده ستایش قریشی دچار شدند «مادر امیرحسین کنج خانه، کنار بخاری نشسته و با چشمهای بسته، دستش روی قلبش است. پیراهن سورمهای با گلهای کوچک سفید به تن دارد و روی سر و بخشی از صورتش را با روسری سیاه پوشانده است. مهمانها یکییکی میآیند و میروند. تنها صدای بچههای کمسن و سال داخل حیاط که با هم بازی میکنند، شنیده میشود. مادر امیرحسین گاهی چشم هایش را باز میکند و با صدای آهسته و زبان محلی میگوید: «مادر! مادر». پدر نیز کنار آشپزخانه ایستاده و مهمانها را خوشآمد میگوید. گاهی مینشیند و به فکر فرو میرود و بعد ناگهان بلند میشود و میایستد. دوباره مینشیند و میگوید: «من با کسی حرفی ندارم، ما نباید با کسی صحبت کنیم». خواهر امیرحسین خیره به چشمهای پدر نگاه میکند. پدر را میبیند که دستهایش میلرزد و با تکانههای ضربان قلبش، تکان میخورد... (گزارش روزنامه قانون از خانه پدری امیر حسین)»
امیر حسین اعدام شد و به ظاهر پرونده این ماجرا بسته شد؛ کاری که ما ایرانیها در اتفاقات این چنینی آن را انجام میدهیم؛ هیاهوی چند روزه و فراموشی بعد از آن، اما اعدام امیر حسین هنوز پاسخی به چند پرسش نداده است.
۱) امیر حسین اعدام شد و در آن طرف ماجرا ستایش هم با آن وضع فجیع به قتل رسید. آیا با این اعدام همه ماجرا را به فراموشی خواهیم سپرد یا برای جلوگیری از قتل ستایشها و اعدام امیرحسینها به فکر از بین بردن بسترهای ایجاد چنین بزه های اجتماعی خواهیم بود؟ به عنوان مثال تا وقتی در اطراف شهرهای بزرگ به خاطر فقر و مهاجرت از شهرستان ها در اطراف شهر های بزرگ کلونیهای بزرگ حاشیه نشینی شکل میگیرند میتوانیم انتظار داشته باشیم این فجایع تمام شوند؟
۲) امیر حسین قربانی یک وضعیت است؛ وضعیتی که هر فردی مخصوصا نوجوان در معرض آن قرار بگیرد اتفاقات این چنینی امکان وقوع خواهند یافت. محله ای فقیر نشین که در آن دست یابی به مواد مخدر و مشروبات الکی برای یک نوجوان کمتر از دو دقیقه طول می کشد. امیر حسین به مجازات جرمی که مرتکب شده بود رسید اما هنوز این پرسش بی پاسخ مانده است که کسانی که مسئول ایجاد وضعیتی هستند که امیر حسین را تا به آن حد از جنون می رساند که دختر شش ساله معصوم را به طرز فجیع بعد از تجاوز به قتل می رساند نباید مجازات شوند؟ در غیر این صورت، اعدام امیر حسین جز پاک کردن صورت مسئله معنای دیگری ندارد طرفه آن که مسئله همچنان لاینحل باقی مانده است.
۳) «رئیس کل دادگستری تهران اظهار امیدواری کرد که اعمال قانون و اجرای این احکام بازدارندگی لازم را داشته باشد و در آینده شاهد تکرار این حوادث و جنایات نباشیم»، چیزی که به آرزویی دستنیافتنی میماند. آمار های مقامات رسمی کشور از افزایش بزه ها و آسیبهای اجتماعی خبر میدهند. باید به فکر چارهای دیگر و طرحی نو باشیم. چرا که عواملی در میان است که برخورد قضایی به تنهایی پاسخی برای حل آن ها نیست؟ به نظر می رسد همین یک مورد نشان می دهد که زبان حقوق و دادگاه به تنهایی راه چاره این مشکلات نیست پس فکری دیگر باید کرد.
«حالا در قبرستان خیرآباد مزار ستایش و امیرحسین دو کودک قربانی ماجرا با چند ردیف فاصله از همدیگر قرار دارد. صبح روز پنجشنبه بعد از اعدام، تا آمبولانس بهشت زهرا از زندان رجایی شهر به خیرآباد رسید، ساعت یک بعدازظهر شد. در سکوت قبرستان، مادر و پدر و خواهران امیرحسین آرام اشک میریزند»
کاش مسئولان، سلبریتیها و.. از الان به فکر دلسوزی برای ستایش و امیر حسینهای بعدی باشند.