به گزارش پدال نیوز، کمپین علیه خودروسازان داخلی که با محوریت تحریم خرید خودروی صفر داخلی تبلیغ میشود، پدیده جدیدی در اقتصاد ایران است. اگرچه مخاطب ظاهری این کمپین خودروسازان داخلی هستند، اما ازآنجاکه خودروسازی به نماد اصلی صنعت ایران تبدیل شده است، باید همه تصمیمسازان اقتصادی در دهههای اخیر را مخاطب این کمپین دانست.
قبل از ورود به بحث، شاید لازم باشد به سؤال مهمی پاسخ داده شود که چرا این
کمپین در این مقطع زمانی به راه افتاده است؛ مگر افزایش قیمت خودرو یا
پایین بودن کیفیت آن مربوط به زمان فعلی است؟
اهمیت این سؤال به این دلیل است که کمپینهایی از این نوع معمولاً زمانی به
راه انداخته میشوند که قیمت کالا یا خدمتی ازنظر مصرفکنندگان بهصورت
ناگهانی و غیرمنطقی افزایش یابد یا کیفیت آن بهصورت ناگهانی افت کند.
بهعبارتدیگر، این کمپینها، تلاش سازمانیافته مصرفکنندگان برای
بازگرداندن تغییر ناگهانی قیمت یا کیفیت به مرحله قبل از تغییر است که
ازنظر سازماندهندگان کمپین، مبنای منطقی ندارد. بر همین مبنا، سؤال دیگری
مطرح میشود و آن اینکه آیا در مورد خودروی داخلی، ما شاهد افزایش ناگهانی
قیمت یا افت ناگهانی کیفیت بودهایم؟ پاسخ به این سؤال چندان سخت نیست.
کیفیت خودروهای داخلی همیشه باعث نارضایتی مصرفکنندگان بوده و این
نارضایتی اگر قبلاً بیشتر از زمان فعلی نبوده باشد، قطعاً کمتر نبوده است.
البته افزایش واردات خودرو، امکان مقایسه دقیقتری را فراهم کرده؛ بهویژه
اینکه جهش تکنولوژی صنعت خودرو در جهان و جا ماندن خودروسازان داخلی از این
قافله، فاصله کیفی خودروی داخلی با خارجی را بیشتر کرده است. قیمت فعلی
خودروهای داخلی نیز همان قیمتهایی است که اواخر سال 91 یعنی حدود دو سال و
نیم پیش بر بازار حاکم شد و از آن زمان تقریباً قیمتها ثابت بوده است.
علت افزایش شدید قیمتها در آن مقطع نیز جهش کمسابقه تورم بود که نهفقط
گرانی خودرو بلکه گران شدن همه کالاها و خدمات را به دنبال داشت. در ادبیات
اقتصادی ثابت میشود که گرانی علت تورم نیست، بلکه معلول تورم است و تورم
نیز خود معلول چاپ پول بدون پشتوانه است که روند فزاینده آن در مقطع زمانی
منتهی به سال 91 کاملاً در آمارهای رسمی عیان است. بهعبارتدیگر، در نیم
سال دوم سال 91، اقتصاد ایران، افزایش شدید قیمتها بهویژه در بازار
کالاها را تجربه کرد که علت اصلی آن همانگونه که اشاره شد روند فزاینده
چاپ پول بدون پشتوانه در سالهای قبل بود؛ اما اینکه چرا افزایش قیمتها در
سالهای قبل از 91 ظهور نیافت به استفاده وسیع دولت از اهرم واردات با
انبوه دلارهای نفتی مربوط میشود که در سال 91 تحت تأثیر تحریمهای نفتی و
بانکی، شارژ این دلارها به بازار متوقف شد و نتیجه آن، بهصورت گرانی شدید
در بازارهای کالاهای قابل مبادله ظاهر شد.
اگر همه این معادلات را کنار هم بگذاریم به این نتیجه میرسیم که شاهد
اتفاق ناگهانی خاصی در بازار خودرو نیستیم. چراکه کیفیت پایین خودروهای
داخلی نسبت به خودروهای خارجی یک داستان همیشگی است و افزایش قیمت این
خودروها هم مربوط به شوک نیمه دوم سال 91 است که نهتنها در قیمت خودروهای
داخلی، بلکه در قیمت همه کالاهای قابل مبادله چونان زلزلهای نمود یافت.
البته این تبصره را میتوان به این تحلیل افزود که مدیریت تکنرخیسازی
بازار خودرو در دولت روحانی بهاندازهای آشفته بود که باعث شد مسئولیت
گرانی خودرو که حداقل 6 ماه قبل از استقرار دولت یازدهم اتفاق افتاده بود
بر پیشانی این دولت چسبانده شود. درحالیکه آنچه در دولت یازدهم اتفاق
افتاد تکنرخی کردن بازار خودرو بود که یک سیاست صحیح اقتصادی برای جلوگیری
از رانتخواری است؛ با این استدلال که در طول تاریخ هیچ قدرت سیاسی
نتوانسته است قیمتهای اداری را بر قیمت بازار بهویژه در حالتی که فاصله
معناداری بین این قیمتها تحت تأثیر تورم شکل میگیرد، حاکم کند. به عبارت
دقیقتر، پمپاژ پول بدون پشتوانه بدون تردید بهصورت جهش تورم و جهش تورم
نیز بدون شک بهصورت افزایش قیمت همه کالاها نمود خواهد یافت و اهرمهای
اداری و دستوری برای جلوگیری از این گرانی ناگزیر جز فساد و ویژهخواری
نتیجهای به بار نمیآورد.
بنابراین، با کنار هم چیدن این مقدمات میتوان به این نتیجه رسید که این
کمپین به دلیل اینکه نه شاهد افزایش ناگهانی قیمت خودرو و نه شاهد افت
ناگهانی کیفیت هستیم دارای خاستگاه گنگ و حاوی مطالبهای غیرمنطقی است؛ این
نتیجهگیری اگرچه صحیح اما کمی سادهلوحانه است. صحیح به این دلیل که بر
مبنای معادلات منطقی اقتصاد که توضیح داده شد کاهش معنادار قیمت خودرو
غیرممکن است و بهبود کیفیت نیز جز در مقطع زمانی معقول، امکانپذیر نیست.
به همین دلیل، حتی اگر امکان مذاکرهای واقعی بین مصرفکنندگان و
تولیدکنندگان هم بود هیچ راهحلی برای کوتاهمدت متصور نبود. اما در سوی
دیگر داستان، بهرغم خاستگاه گنگ و مطالبات غیرقابل تحقق این کمپین، شاهد
مقبولیت قابلتوجه آن بین مردم هستیم و به همین دلیل، نادیده گرفتن مطالبات
ضمنی و غیرآشکار آن، دور از تدبیر و عقلانیت است. مطالبات ناگفته و ضمنی
که در پیام این کمپین میتواند نهفته باشد این است که صبر مصرفکنندگان از
صنعت خودرو که نماد اقتصاد ایران شده است میتواند تا حدی به سر آید که
خواستار تعطیلی کامل آن شوند و این هشدار فقط متوجه خودروسازان داخلی نیست،
بلکه متوجه تمام سیاستگذارانی است که تلاش دارند شاکله اقتصاد دولتی را
بهرغم تغییر سیاستهای کلی از 10 سال پیش به هر قیمتی حفظ کنند.
به عبارت روشنتر، اگرچه میتوان این کمپین را به علت آنکه ناشی از یک
«نارضایتی ناگهانی» و دارای «راهحل برگشتپذیر» نیست، تخطئه کرد اما از
سوی دیگر، میتوان به این علت که ناشی از یک «نارضایتی انباشته» است حاوی
هشدارهای محکمتری دانست. در این صورت، ترجمه پیام این کمپین به زبان علم
اقتصاد این خواهد بود که مهلت عبور از اقتصاد دولتی به یک اقتصاد رقابتی که
متضمن حفظ حرمت و کرامت مصرفکنندگان باشد رو به اتمام است.
علی میرزاخانی / سردبیر روزنامه دنیای اقتصاد
وقتی 20 سال اتومبیل از رده خارج یه کشور دیگه رو تولید میکنید و بعد از 20 سال نمونه تولیدی سال اول با کیفیت تر از نمونه تولیدی سال بیستم هست باید فکر این روز را میکردند.. اگر از همون روز اول واردات انجام میدادند همین قدر ارز بری داشت با این تفاوت که الان با تف سر بالای خود مواجه نبودند
دوما دلیل ایجاد نشدن چنین کمپینی در 2-3 سال گذشته علاوه بر گستردگی کمتر شبکه های اجتماعی، این بود که در آن زمان علاوه بر افزایش ناگهانی قیمت ارز ، تحریم بر علیه خودروسازان نیز وضع شد و راهکار دیگری جز اعتماد به خودروسازان داخلی نبود. کیفیت خودروها هم اگرچه نسبت با سال های پیشین بازهم افت کرده بود اما هنوز به وضعیت فاجعه بار کنونی نرسیده بود.
سپس دو خودروساز بزرگ کشور با جایگزینی قطعات با قطعات چینی (وحتی وارد کردن و مونتاژ خودروهای چینی)، و افزایش پیاپی قیمت ها توان خودروسازی خود و نتیجه ی اعتماد دوباره مردم به خود را نشان دادند و خشم مردم را در پشت سدی جمع کردند تا در زمان مناسب خود را نشان دهد.
هنگامی که توافق هسته ای حاصل شد و بارقه امیدی به وجود آمد که تحریم خودروسازی برداشته شود، تمامی بهانه های جدید از خودروسازان گرفته شد اما آن ها روند قدیمی خود را دنبال کردند و باعث فوران خشم مردم و ایجاد چنین کمپینی شدند.
در شرایط کنونی که امکان همکاری با بزرگترین شرکت های خودروساز جهانی وجود دارد (و آن ها نیز مشتاق ورود به ایران از هر طریقی هستند)، دیگر هیچ بهانه ای برای تولید خودروهای هزاره گذشته میلادی با نازل ترین کیفیت وایمنی و اصرار به مردم برای خرید آن ها به بالاترین قیمتِ ممکن باقی نمی ماند.
خودروسازان باید با درک پیام این کمپین (که در مرحله اول خواستار تعطیلی هیچ شرکت داخلی و بیکار شدن هیچ کارگری نیست)، به جای تقابل و رویارویی با مردم که تنها به ضرر خودشان تمام خواهد شد، به همکاری با بهترین خودروسازان فکر کنند و به فکر از رده خارج کردن خودروهای قدیمی و جایگزینی آن ها با خودروهای روز دنیا و با قیمت مناسب باشند.
بحث ساخت خودروی به اصطلاح ملی نیز همانگونه که تجربه نشان داده، بدون همکاری با خودروسازان بزرگ بین المللی امکان پذیر نیست، پس چه بهتر که شرکت های بزرگ داخلی در کنار همکاری با شرکت های بزرگی مانند فولکس واگن از تجربه آن ها برای ساخت خودرویی داخلی نیز استفاده کنند.
اگر خودروسازان ما به پیشرفت و سود بیشتر در دراز مدت فکر کنند چنین راهی را انتخاب خواهند کرد؛ اما با توجه به سابقه ی بدی که خودروسازان در عمل به تعهداتشان و عدم پیشرفت در سالیان دراز داشته اند، اینبار باید برای آن ها بازه زمانی برای “خودروساز شدن” تعریف کرد و با اهرم هایی مثل تعرفه واردات و … در بازه زمانی کوتاهی آن ها را به پیشرفت وادار کرد تا در 5 یا حداکثر 10 سال آینده قابلیت رقابت واقعی در بازارهای جهانی را داشته باشند.
دیگه دلیل های دیگه هم برای نسل های بعد بیارن
انگار بلا نسبت مردم رو خر فرض کردن که هر چی میگن ما بگیم چشم تو هر کشوری مردم میگن دولت و عواملش عمل میکنن تو ایران برعکسه