همین پیکان نام آشنایی که برای سالیان سال آن را کوچه و خیابان، در خانه عمو و دایی و زیر پای پدر دیده ایم حالا رفته رفته در معرض فراموشی قرار گرفته و روشن ترین خاطره ای که از آن به یاد داریم، یک ماشین نارنجی پت پتی است که پول گرفته تا ما را از جایی به جای دیگر ببرد و در تمام طول مسیر با سر و صدای عجیب و غریب و صندلی های ناراحت و کوچکش سرنشینانش را آزرده خاطر کرده است
ز طرف دیگر این روزها خودروهای کلاسیک ارج و قرب بیشتری در جامعه ایران پیدا کرده اند؛ شما می توانید یک ماشین باز حرفه ای باشید، از آن کلکسیونرهای دو آتشه ای که بنز و شورلت و ب ام و کلاسیکشان را با عزت و احترام در گوشه خوش سایه خانه نگه می دارند و تنها در ایام خاصی لطف دیدار آن را نصیب مردم شهر می کنند.
اما آیا می توانید تصور کنید که این همه عزت و احترام برای ماشینی به نام "پیکان" خرج شود که محبوبیت چندان بالایی در نزد افکار عمومی ندارد؟
چنین پرسش های ظاهرا ساده ای، از پیچیدگی جایگاه پیکان در جامعه ایران نشات می گیرند، این محصول نوستالژیک صنعتی حالا 50 ساله شده است و به همین مناسبت این روزها فیلمی درباره پیکان و به نام" این پیکان" در سینما های هنر و تجربه، به روی پرده رفته است که دید تازه ای را از این ماشین همیشه در صحنه، برای مخاطبان به تصویر می کشد.
در این مقاله قصد داریم تا به احترام 50 سالگی پیرمرد باوقار صنعت خودرو ایران، مروری بر این فیلم متفاوت داشته باشیم.
این فیلم برخلاف تصور، حوصله را سر نمی برد و قهرمان پروری نمی کند. گویی این بار بنا نبوده است که کارگردان تن به کلیشه ها بدهد و به مناسبت سالروز این ماشین ملی، از آن اسطوره بسازد.
نظرات موافق و مخالف در سرتاسر فیلم جای داده شده است تا هم دیدگاه دهه هفتادی هایی را تحت تاثیر قرار دهد که تا جایی که یادشان می آید، همیشه در انتظار تاکسی خدا خدا کرده اند که : " از میان خودروهای حاضر در صف، پیکان سهم آن ها نشود" و هم صدای حق خواهی دوست داران پیکان را با شنیدن هر نظر مخالف، در سالن سینما بلند کند.
همانطور که انتظار می رود، خط مشی اصلی داستان درباره تاریخچه پیکان و سیر تحول آن، چه از نظر ظاهری و چه از نظر اجتماعی، در طول تاریخ ایران است.
به قول یکی از جملات فیلم: "شلنگ نفت را که گرفتند توی مملکت، باعث شد تکنولوژی جدیدی وارد شود تا قشر متوسط هم بتوانند سوار ماشین شوند." و این آغاز ورود پیکان به زندگی ایرانی ها بود. ایرانی هایی که امروز، یکی از آن ها در مستند شاهین آرمین ، پیکان را سالار خطاب می کند و دیگری آن را یک آشغال واقعی می داند.
شاید خیلی ها، پیش از دیدن فیلم، نتوانند گره خوردگی آن را با فرهنگ و تاریخ ایران درک کنند، اما پس از دیدن این فیلم قطعا نظر شما متفاوت خواهد بود.
پیکان ماشینی بود که در اصل برای استفاده قشر متوسط ایرانی وارد بازار شد اما از ابتدا، زیر پای وزیران و نخست وزیران وقت هم قرار گرفت تا نشان داده شود که چنین محصولی علیرغم قیمت مناسب و مردمی اش می تواند نظرات مدیران رده بالای ثروتمند را نیز به سوی خود جلب کند، نوعی تبلیغ ملی گرایی به سبک کلاسیک.
با این حال پیکان برای صنعت خودرو ایران به راستی محصول مهمی بود و آغازی برای یک انقلاب در خودروسازی و دست یابی به دانش جهانی این صنعت محسوب می شد.
اهمیت پیکان آنچنان بود که در مقطعی به مناسبت بزرگداشتش، مراسمی شبیه به مراسم افتتاحیه المپیک، در استادیوم آزادی برای آن برگزار شد.
ماشینی که حتی معروفترین آهنگی که برای تولدت مبارک، می شناسیم در واقع به مناسبت تولد آن ساخته شده است.
مستند " این پیکان" داستان را از زمان اوج پیکان آغاز می کند تا به دوره افول آن می رسد، وقتی پیکان آخرین تلاش هایش را برای بقا در قالب ماشین هایی مثل RD یا پیکان پژویی به کار می بندد اما در آخر، در اردیبهشت 1384، بعد از 38 سال، از چرخه تولید خارج می شود و ناخواسته ایران خودرو را با خطر ورشکستگی رو برو می کند.
تنها نقدی که می توان به فیلم وارد کرد این است که منتقدان پیکان که در طول مستند نظر سویی به آن دارند، از افراد غیر متخصص انتخاب شده اند، مانند: یک نقاش، یک گرافیست و فردی که تحت عنوان هنرمند معرفی می شود.
در اینجا این شک مطرح می گردد که آیا واقعا، هیچ متخصصی، نظیر یک مکانیک، یک طراح صنعتی یا حتی راننده تاکسی که پیکان فرسوده خود را به پراید و سمند تبدیل کرده است، انتقادی به پیکان نداشته که کارگردان ناچار به استفاده از چنین افرادی برای نقد پیکان شده است؟
به طور کلی مستند این پیکان حرف های خوبی برای گفتن دارد که شاید از زبان افراد مناسبی بیان نمی شود و به همین دلیل تاثیر گذاری لازم را در برخی سکانس ها ندارد.
شنیدن وصف خوبی های پیکان از زبان یک مهندس معمار یا یک عکاس، آنقدر ها جالب به نظر نمی رسد.
به خصوص که افراد به راستی عاشق پیکان در اطراف ما کم نیستند، مانند یکی از بینندگان حاضر در سینما که عشق و علاقه اش به پیکان آنقدر زیاد است که 4 پیکان رنگارنگ دارد اما ماشین زیر پای خودش چیزی نیست جز رانا.
با تمام نقاط قوت و ضعف، مستند "این پیکان" فیلمی است که دیدن آن، تنها به دوست داران خودرو، محدود نمی شود، بلکه برای بسیاری جالب است که با تاثیرات فرهنگی ناشی از پنج دهه پیکان سواری ایرانیان آشنا شوند.
به خصوص با توجه به اینکه ایران خودرو به عنوان بزرگترین منتفع تولید پیکان در ایران، تاکنون کوچکترین کاری برای گرامیداشت 50 سالگی تولید این خودرو نکرده است، ساخت و اکران چنین فیلمی توسط مستند سازان مستقل کشورمان شایسته تقدیر به نظر می رسد.