آن طرف در انگلیس اصلا عجیب نیست که بگوییم از سال 1931 (که رولز آن را خرید) تا حالا، بنتلی رفتاری شبیه یک زامبی داشته است. تا وقتی که فردیناند پچ، مدیرعامل فولکسواگن در دوره ریاست جمهوری کلینتون آن را به کلکسیون برندهای این غول آلمانی اضافه کرد. قبول که بعضی از بنتلی آرنِیجهای دوره قبل از فولکسواگن خودروهای شیرین و دوستداشتنی بودند، اما در واقع آنها هم بیشتر از یک رولزرویس آمادهتر و مجهز به توربوشارژر چیزی در چنته نداشتند. همه اینها وقتی که آلمانها کنترل بنتلی را در دست گرفتند تغییر کرد، گرچه ممکن است بعضیها هم بگویند که کنتیننتال در واقع نمونه کوتاهتر شده و دو در فولکس فیتون بود. مولسان اما در نمایشگاه کنکورد دِ الگانس سال 2009 رونمایی شد و از لحاظ شکل و شمایل به هیچکس دیگری هم شبیه نیست. با یک فضا داخلی بزرگ، خیرهکننده و دستساز که با یک پیشرانه V8 6.8 لیتری تویینتوربوشارژ همراه شده؛ مولسان به یکی از بهترین رزومهها فرانسجوزف پائِفگن مدیرعامل پیشین فولکس تبدیل شده است. سال گذشته بنتلی به این نتیجه رسید که گشتاور 982 نیوتونمتری کافی نیست و بنابراین آن را با نمونه 1100 نیوتونمتری جایگزین کرد! باور کنید که این رقابت عادلانهای است!
غولهای اشرافی!
خوب برای شروع ابعاد دو خودرو را با هم مقایسه میکنیم. هر دو هیولا اند. آنقدر هیولا که مولسان با 559 سانتیمتر طول تنها 25 سانتیمتر از یک وانت فورد F-150 دوکابین کوتاهتر است. میباخ S600 نزدیک 12.7 سانتیمتر کوتاهتر از مولسان است با این حال فاصله بین دو محورش نزدیک به 10 سانتیمتر بیشتر است. وقتی کار به وزنکشی میکشد حسابها سنگینتر هم میشود! میباخ با وزن 2407 کیلوگرمی حتی از وانت فوردی که اشاره شد سنگینتر است (فورد چهارچرخ متحرک 2238 کیلوگرم وزن دارد). مولسان اسپید اما یک غول سه تُنی واقعی است و با وزن 2740 کیلوگرمی حتی فورد F-150 دیزلی که 2717 کیلوگرم وزن دارد را هم پشت سر میگذارد.
در مورد تواناییهای حرکتی یا حداقل پتانسیل تواناییهای حرکتی هر دو خودرو تنبلاند. میباخ ورژن "ضد تقویتشده" پیشرانه دستساز M275 6.2 لیتری AMG را زیر کاپوت خود دارد. پیشرانه دوازده سیلندری که حالا بهجای 621 اسب بخار قدرت و 1000 نیوتونمتر گشتاور، 523 اسب بخار توان و 830 نیوتونمتر گشتاور تولید میکند. قبلا در مورد گشتاور مسخره 1100 نیوتونمتری مولسان صحبت کرده بودیم، پس حالا اشارهای هم به قدرت 530 اسب بخاریاش میکنیم که از پیشرانه V8 بیرون کشیده میشود. هر دو خودرو جایی بالاتر از نیازهای روزمره قرار میگیرند. اما در مورد بخشهای هیجانانگیزتر قضیه: میباخ با شتاب صفر تا 96 کیلومتر 4.8 ثانیهای، خودرو سریعتر این رقابت است در حالی که مولسان به 5 ثانیه زمان احتیاج دارد تا به همین سرعت برسد. این چابکی در تست 400 متر هم حفظ شد و میباخ با 13.2 ثانیه و حداکثر سرعت 178 کیلومتر بر ساعت، رکورد بهتری نسبت به 13.6 ثانیه و 166 کیلومتر بنتلی کسب نمود. اما چرا خودرو کماستعدادتر سریعتر است؟ جدای از نزدیک به 350 کیلوگرم اضافهوزن، بنتلی فقط نتوانست خودش را جمع و جور کند. حتی نمونه عادی مولسان با 503 اسب بخار قدرت و 1020 نیوتونمتر گشتاور این توانایی را داشت که شتاب صفر تا 96 کیلومتر 4.8 ثانیهای را از خودش به ثبت برساند. بنابراین این یکی از معدود دفعاتی است که قدرت و گشتاور بیشتر به نفع تواناییها حرکتی یک خودرو تمام نمیشود.
چرا باید به تواناییها حرکتی یک فوق لوکس توجه کرد؟
در مورد کیفیت رانندگی، میباخ نقاط قوتی دارد. وقتی با خودرو سخت رفتار میکنید میباخ خیلی خوب عمل میکند. "کنترل جادویی بدنه" (Magic Body Control) هرچهقدر هم که مسخره به نظر برسد ولی واقعا نامگذاری دقیقی دارد. هرچه باشد این یک مرسدس است. اما بنتلی در نقطه مقابل اتوکشیدهتر است، بیشتر آنالوگ است و بگذارید جرات کنیم و بگوییم که خصلتهایش انگلیسی است. مولسان بیاحساس نیست. هر حرکتی احساس مخصوص به خودش را به وجود میآورد. مولسان راننده را بیشتر به راندن تشویق میکند. در واقع اگر بخواهیم جور دیگری این مساله را بگوییم: شما با میباخ برنده مسابقه میشوید اما از راندن بنتلی لذت بیشتری میبرید. این مساله یک بار دیگر، یعنی وقتی که مرسدس داشت روی مسیر ∞ شکل والس میکرد خودش را نشان داد. میباخ مسیر را در 25.8 ثانیه طی کرد و مولسان بزرگجثهتر به 26.6 ثانیه زمان احتیاج داشت تا همین کار را بکند. اما مطمئنا هیچکدام از خریداران بالقوه این دو خودرو توانایی مسابقه دادن را جزو ردیفهای اول لیست نیازهایشان قرار نمیدهند. حتی قطعا هیچ بچهپولداری هم این خودروها را به خاطر دلایل حرکتی نمیخرد.
پس به چه دلیلی؟ چرا باید نزدیک 200 هزار دلار به یک مرسدس و دو برابر آن به یک بنتلی پول داد؟ به خاطر توانگری. شما را نمیدانم اما اقتصاددان مورد علاقه من فردی آمریکایی است به نام تورستِن وبلن. وی در کتاب معروف خودش به نام "تئوری آسایش" مینویسد وقتی برق گران و کمیاب بود تنها ثروتمندان بودند که میتوانستند چراغهای غذاخوری برقی داشته باشند. همانطور که زمانی فقط این خانوادههای مرفه بودند که میتوانستند موقع غذاخوردن شمعهای پرتعداد بسوزانند. آنها این کار را میکردند چون غذاخوردن در اتاقی که با نور شمعها روشن شده بود دلچسب و دوستداشتنی بود. به شکل مشابه کسی هم نیازی به خانه یا ماشین گرانقیمت ندارد؛ اما چون میتواند پس آن را میخرد.
نگاهی به داخل...
میشود شما را دعوت کنم تا نگاهی به داخل خودرو داشته باشیم؟ در نگاه اول وقتی بر روی صندلی میباخ لم میدهید این آلمانی است که خودش را برنده رقابت نشان میدهد. میباخ از فاصله بین دو محور بیشترش استفاده فوقالعادهای کرده: درست مثل صندلی هواپیماها صندلی عقب میباخ هم میتواند به عقب خم شود. فضای پا واقعا خیرهکننده است. حتی کسی با قد نزدیک به 180 سانتیمتری هم وقتی روی صندلی عقب میباخ نشست، پایش به زیرپایی نصب شده زیر صندلی جلو نرسید. یک حفره مخصوص قرادادن نوشیدنی هم که 5000 دلار میارزد روی میز آلومینیومی مقابل سرنشین قرار داده شده. ضمن این که در فریزر تعبیه شده امکان ذخیره سه بطری هم فراهم گشته و البته هرچیزی که به آن تکیه میدهید برقی است، گرم و خنکشونده است، ماساژور دارد و با ریموت قابلیت کنترلشدن دارد.
بخش عقب مولسان بیروح و کسل به نظر میرسد. اما کافی است شروع به ور رفتن با بخشهای مختلف خودرو بکنید تا متوجه شوید بنتلی هم به ریموت کنترل مانیتورها و صندلیهای گرمشونده و برقی و با قابلیت ماساژ دادن مجهز است. همهچیز در بنتلی هست اما به شکل مخفی! دکمه کوچکی را روی پشتی صندلیها جلو فشار دهید تا ببینید میزهای چرمپوش زیبایی به آرامی و به شکلی جادویی جلویتان پهن میشوند. دکمه دیگری را هم فشار دهید تا مزخرفترین آپشنی را که تا حالا دیدهام ظاهر شود: 28 هزار دلار برای دو آیپد و صفحه کلید بیسیم توکار. یک دکمه دیگر در بین صندلیها را هم فشار دهید تا شیشهها یخزده پایین بیایند و بطریها نوشیدنی داخل محفظه کریستالی ظاهر شوند. این فریزر مثل میباخ نصف صندوقعقب را اشغال نمیکند و فقط دو بطری داخل آن است. اما جالب اینجاست که سه جای بطری با نشان بنتلی تعبیه شده! کریستال یا نقره؟ من شخصا کریستال را انتخاب میکنم اما به همه میگویم که سه نفر فقط از دو بطری نوشیدند! انگار اسکات فیتزجرالد داستاننویس و شاعر معروف آمریکایی، نویسنده رمان گتسبی بزرگ) بیراه نمیگفت که "آنها ( پولدارها) با من و شما تفاوت دارند"!
جدای از نوشیدنیها در جواب این که صندلیهای عقب کدام یکی بهتر است باید بگوییم بنتلی. بله بنتلی، هرچند که تاشدن صندلیها یک آپشن محسوب میشود ما واقعا چه فایده دارد؟ گذشته از نگرانیهای مربوط به ایمنی (بهخاطر عملکرد کمربندها) افقی درازکشیدن یک روش غیرمعمول برای سواری است. حتی بعد از مدتی احساس میکنید که فضای داخلی مولسان شما را بیشتر تحت تاثیر قرار میدهد. برای یک لحظه فراموش کنید که پوست 17 گاو برای پوشاندن فضای داخلی مولسان کنده شده و به کیفیت بهتر آن فکر کنید. این نمونه خاص مولسان اسپید کمربندهای فیبرکربنی داشت و تا دلتان بخواهد از چوب برای ساخت فضای داخلیاش استفاده شده بود. زیر چرمها S600 پلاستیک خوابیده، گرچه فوقالعاده مونتاژ شده است. مولسان اما هیچچیز نیست جز مولسان.
این جایی است که مولسان از میباخ S600 جلو میزند و به همین خاطر دو برابر قیمت دارد. خدمه زیادی هستند که قلمتراش به دست برای پرداختن چوبها صف کشیدهاند. چرمهای دستساز تماما از فرآیند دباغی بهره میبرند که در قبل از سال 1955 رواج داشت. در نقطه مقابل میباخ از خط تولید S کلاس در زیندلفینگن بیرون میآید و از بسیاری از قطعات مرسدس 95 هزار دلاری استفاده میکند. همینجاست که دو مشکل بزرگ خودنمایی میکند: اول این که این میباخ بسیار شبیه به کلاس S است و نیاز به چیزی خاصتر از رینگها دارد. چیزی که داد بزند این یک میباخ است. مساله دیگر ضعف در آپشنهای ویژه و شخصیسازی است. بنتلی و رولزرویس سرمایهگذاری زیادی روی ویژگیهای خاص چوب و رنگ و متریالهای سفارشی کردهاند که میباخ هنوز نیازمند الگو گرفتن از آنهاست.
برنده؟...شاید نه آنقدرها واضح اما مشخص!
میباخ از تکنولوژیها خیرهکنندهای بهره میبرد، اما برخلاف اندازه نزدیکش به مولسان شاید بهتر است که با بنتلی Flying Spur مقایسه شود. مولسان در نقطه مقابل یک لوکس کهنهکار است. شما میتوانید با استفاده از دکمهای نشانههای دیجیتالی مثل مانیتورها و سرعتسنج را مخفی کنید تا حال و هوای نوستالژیک بیش از پیش قوت بگیرد. برای درک بهتر تفاوت بین مولسان و میباخ، با این مقایسه شما را تنها میگذارم: از آنجا که میباخ براساس S کلاس شکل گرفته از سامانهای بهره میبرد که بوی عطر را در تمام کابین پمپاژ میکند. اما مولسان اسپید خودش بوی خوب میدهد.