از یک طرف در حالی که کارگران زحمت کش صنعت خودرو در شرایط بد معیشتی و با کمترین افزایش دستمزد در حال خدمت به نظام تولیدی کشور هستند، برخی از مدیران در پشت میزهای شان و در بهترین شرایط کاری با دریافت حقوق های چند ده میلیونی روزگاری خوشی را سپری می کنند. این افراد نه تنها هیچ حسی نسبت به وضعیت کارگران ندارند بلکه منافع گروهی و حزبی شان بر منافع ملی ارج می دانند. مدیرانی که گاها سفارش شده هستند؛ گاها در نهادهای دولتی و امنیتی مشغول به کارند؛ و گاها در چندین شرکت تابعه مشغول به فعالیت هستند. گویا این طبقه از مدیران، صنعت خودرو را ارث کوتاه مدت خود می دانند و با تمام قوا در حال بهره برداری از آن در جهت اهداف شخصی خود هستند به طوری که صنعت خودرو را از یک صنعت ملی به یک صنعت خانوادگی تبدیل کرده اند.
در طرف دیگر حضور فرزندان و بستگان نزدیک برخی از افراد سیاسی، دولتی و بعضا امنیتی در شرکت های خودروسازی یک عارضه جدی است. این افراد نه تنها کمکی به کارایی و کیفیت عملکرد شرکت های خودروسازی نمی کنند بلکه جامعه کارگران صنعتی را نیز رنج می دهد. چرا که این"خودروزادگان" هیچگاه مورد بازخواست قرار نمی گیرند؛ هیچگاه دستمزدشان کم نمی شود؛ هیچگاه از شرکت ها خودرویی حذف نمی شوند، همواره دستمزدشان از میانگین دستمزد کارگران بیشتر است؛ در عین ناکارآمدی عزت و احترام بالایی دارند، پست های مهم را تصاحب می کنند و .... این طبقه از افراد مصداق بارز خواص در صنعت خودرو هستند. خواصی که از همه نوع طیف هستند. از بستگان نزدیک برخی مدیران دولتی گرفته تا خواهرزاده نماینده کمیسیون امنیت مجلس، پسر رئیس معاون نظارتی، برادر آقای سخنگو و .....